بایگانی‌ها

اهمیت ایده

پیش‌بینی فیلم‌های ونیز
پیش‌بینی فیلم‌های ونیز

شهرام مکری در کارگاه آموزشی سی‌وهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر ضمن مرور تجربیات خود در عرصه فیلمسازی از ایده‌پردازی‌ها و تأثیر محدودیت‌ها در فیلمسازی گفت.

به گزارش ستاد خبری سی‌و‌هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، مسترکلاس شهرام مکری کارگردان سینما با عنوان «تجربه‌های کارگردانی/ سبک شخصی چیست؟» در سی‌و‌هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، برگزار شد.

مکری در ابتدای این مسترکلاس گفت: من این روزها به‌گونه‌ای دوبعدی شده‌ام، از این بابت که به‌عنوان مدرس در جاهای مختلف مشغول حرف زدن هستم و از سوی دیگر، به‌عنوان فیلمساز فعالیت می‌کنم که البته آثارم می‌تواند ایراداتی هم داشته باشد. وقتی درباره فیلم‌های خودم حرف می‌زنم، این موضوع یک گرفتاری‌ به وجود می‌آورد که ممکن است، گاهی با آن بُعدِ مدرس و معلم‌ بودنم گره بخورد. من همیشه درباره نقطه شروع به هنرجویان توصیه‌ای می‌کنم که آن را خودم در طی فیلمسازی به دست آورده‌ام؛ تجربه درباره ساخت فیلم بلند به من می‌گوید که نباید برای این امر عجله کرد. فیلم‌های اول و دوم کارگردانان در حال حاضر، سکوی پرتاب آنها به دنیای حرفه‌ای فیلمسازی محسوب می‌شود. در‌نتیجه، این مسابقه که «هرکسی فیلم اول خودش را زودتر بسازد موفق‌تر است» باید جایش را با این عوض کند که «هر کسی فیلم اول خودش را با دقت و شناخت بیشتری بسازد، بهتر است.»

او با تأکید بر این‌که، در حال حاضر تعداد آثار فیلمسازانی که در عرصه فیلم بلند فعالیت می‌کنند، نسبت به سال‌های ابتدایی سینما، کمتر شده است، افزود: امروزه کارگردانان از کارنامه ۱۰ فیلم و حتی کمتر صحبت می‌کنند چون تعداد کسانی که فیلم می‌سازند زیاد شده و به‌هر‌حال، زمان آدم‌ها برای تماشا محدود است. در چنین بازاری سه، چهار سال زمان می‌برد تا به هر کارگردانی برای ساخت فیلم نوبت برسد. این امر شاید این فرصت را به فیلمسازان بدهد که با آرامش بیشتری به فیلمسازی بپردازند یعنی دیگر مثل سابق نیازی نیست که حتماً فکر کنند باید بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی فیلم بسازند. امروز می‌بینیم که خیلی از فیلمسازان حتی در میان‌سالگی شروع به فیلمسازی می‌کنند، اما درباره فیلم‌های کوتاه همیشه به بچه‌ها می‌گویم ایده اصلی در «ساختن» است و اولین چیزی که باعث می‌شود آدم به سبک شخصی برسد، این است که فیلم بسازد.
 

این فیلمساز ادامه داد: ایده سبک شخصی ممکن است این اشتباه را ایجاد کند که ما حتماً نیاز داریم به یک جهان‌بینی برسیم، به آن مسلط شویم و بعد جهان‌بینی را در آثارمان پیاده کنیم. در‌حالی‌که، ساخت فیلم به‌ویژه در حوزه فیلم کوتاه راه و روشی برای رسیدن به آن جهان‌بینی نشانمان می‌دهد. شاید من کمی خوش‌شانس بودم که از همان زمان ساخت فیلم‌های کوتاه، ایده‌ای توجه من را به خود جلب کرد و آن روایت‌گری بود.

او با اشاره به اینکه از ابتدا به ریاضی و هندسه علاقه داشته است، توضیح داد: وقتی این موضوع با سینما تلفیق شد، من را به سمتی برد که از فیلم‌های اولم جستجو کنم. ضمن اینکه زود فهمیدم سینما را می‌شود در ایده‌های دیگر همچون نقاشی، کتاب، معماری و… پیدا کرد. همه این‌ها باعث شد از فیلم‌های اولم بر اساس علاقه‌ام فیلم بسازم.

 

مکری در ادامه توضیح داد: ما همیشه این ایده را که چطور باید با محدودیت‌ها کنار آمد، به‌عنوان یک ایدئولوژی در ذهن داریم. وقتی اولین‌بار شروع به فیلمسازی می‌کنید، ممکن است محدودیت خیلی دست‌و‌بال شما را ببندد و جلوی بلندپروازی شما را بگیرد؛ اما از سوی دیگر ناچار هستید با آن کنار بیایید. من خودم در فیلم‌های کوتاهم به این فکر کردم که با هرآنچه که در اختیار دارم، فیلم بسازم. گرایشی در فیلمسازی فیلم کوتاه ایران می‌بینم که فکر می‌کنند هرچه ایده بزرگتر باشد، بهتر است یا در حال حاضر همه در فیلم‌های کوتاه خود، با ابزارهای پیشرفته و بودجه‌های چندصد میلیونی به‌سراغ ساخت فیلم می‌روند، در‌حالی‌که در زمان ما این‌گونه نبود.

کارگردان «ماهی و گربه» مطرح کرد: در همه فیلم‌هایی که کار کردم ایده‌ام بلوکه کردن فیلم، در یک لوکیشن بود تا بتوانیم روایت را از طریق همان لوکیشن به کار ببندیم. معتقدم سه محدودیت اصلی برای ساختن فیلم می‌تواند وجود داشته باشد؛ یکی از این محدودیت‌ها لوکیشن، دیگری تعداد کاراکترها و سومی موضوع واحد فیلم است. وقتی شما موضوعی واحد را در یک لوکیشن واحد با کاراکترهای محدود پیش می‌برید؛ خواه‌ناخواه، انسجامی به فیلم می‌دهید، این مثل یک مثلث محکم است. آن‌گاه فیلم شما هرچه که نداشته باشد، حداقل انسجامی دارد.

این کارگردان بیان کرد: مسیر سبکی، پیدا کردن یک زبان قابل تشخیص و قابل رؤیت در آثار یک فیلمساز است. البته وقتی درباره زبان قابل تشخیص در سینما حرف می‌زنم، از ایده‌های بصری و ایده‌هایی در حوزه کارگردانی صحبت می‌کنم. یکی از نویسندگان می‌گوید سبک در تکرار فرم است، نه در محتوا.

مکری پیرامون تصور اولیه فیلمساز گفت: بحث اساسی که وجود دارد، این است که چیزی که تماشاگر به‌عنوان محتوا، از یک اثر هنری برداشت می‌کند، آیا همان چیزی است که کارگردان در قدم اول به آن، به‌عنوان محتوا فکر می‌کرده است یا نه؟ تصور من و یک جریان هنری در طول تاریخ این است که چیزی که ما به آن محتوا می‌گوییم، حوزه برخورد مخاطب با اثر هنری است؛ نه حوزه برخورد خالق با آن. به‌خاطر همین، ما هنری به نام هنر تصادفی داریم که این هنر، به‌طور صد‌در‌صد به مخاطب وابستگی دارد.

او  ادامه داد: در حال حاضر، کمپانی والت دیزنی بسیاری از فیلم‌هایش را که در گذشته ساخته، برای مخاطب امروز تغییر می‌دهد چون ممکن است برداشت مخاطبان امروزی از آثار با برداشت مخاطبان صدسال پیش، متفاوت باشد. به‌نظرم، حوزه محتوا حوزه کارگردان نیست و آرتیست چیزی جز فرم اثر هنری خود را انتخاب نمی‌کند. سبک شخصی با تکرار یک‌سری از مؤلفه‌ها به‌دست می‌آید، مثلاً وقتی عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و … را صاحب سبک می‌دانیم که یک‌سری مؤلفه‌های تکرارشونده داشته باشند و ما بتوانیم رد آن مؤلفه‌ها را پیدا کنیم.

در ادامه، مکری از دلایل علاقه‌اش به فیلم‌های کوتاه ایرانی گفت و اضافه کرد: من واقعاً به فیلم‌های کوتاه، به‌خصوص فیلم‌های کوتاهی که در ایران ساخته می‌شود، علاقه دارم و به اعتقاد من؛ سازندگان این آثار، نسل آینده سینمای ایران هستند. البته در نسل جوان ما، وابستگی بیش‌از‌حد به ابزار تولید فیلم به‌وجود‌آمده و حس می‌کنند این ابزار است که کیفیت کار را بالاتر می‌برد، اما فقط کافیست کمی آینده‌نگرانه به مسئله فیلم و سینما نگاه کنیم. فیلمسازی چیزی جز فکر کردن نیست و ما به‌عنوان هنرمند انتخاب می‌کنیم که تفکرات‌مان را در چه قالبی ارائه دهیم و مثلاً انتخاب کنیم که این ایده باید داستانی باشد یا مستند، و اگر داستانی را برگزیدیم، بعد بین مکاتب سینمایی، ژانرهای مختلف، محل قرار گرفتن دوربین، مدل لنز و … انتخاب کنیم و مجموعه این انتخاب‌هاست که اثر ما را تشکیل می‌دهد.

او ادامه داد: این روزها، به‌تدریج انتخاب‌ها از روی دوش فیلمسازان و مجموعه‌های سازنده برداشته و روش تولید سبک‌تر می‌شود. مثلاً، در زمینه کیفیت تصویر، طبق تحقیقی عنوان‌شده که ما کیفیتی بالاتر از ۹K نمی‌توانیم روی پرده سینماها را تشخیص دهیم، یعنی حتی اگر دوربین‌هایی با کیفیت بالاتر از ۹K داشته باشیم، باز همان کیفیت ۹K را می‌بینیم. پس به‌نظر می‌رسد که کیفیت تصاویر، یک‌جایی به انتها می‌رسد. خیلی از فیلمسازان بزرگ دنیا معتقدند که تا چند سال دیگر، فیلم‌ها را به‌طور کامل با موبایل فیلمبرداری خواهیم کرد و با کامپیوترهای خانگی تدوین می‌کنیم یا ممکن است در حوزه فیلم‌نامه‌نویسی به‌جایی برسیم که مثلاً فیلم‌نامه را در نرم‌افزاری بارگذاری کنیم و آن نرم‌افزار به ما بگوید که نقطه عطف داستانت در جای درستی نیست و یا فلان صحنه را طولانی‌تر کن. به‌نظرم هنرمندان در آینده، خیلی از ایده‌هایشان را به تکنولوژی خواهند سپرد.

کارگردان فیلم سینمایی «هجوم» عنوان کرد: اگر فکر کنیم فیلمسازی در پنجاه سال آینده، به ابزاری که هوش مصنوعی به وجود می‌آورد، وابسته است؛ ما برای تولید فیلم چه می‌کنیم؟ آنجاست که باید به سراغ ایده اولیه برویم، یک هنرمند زمانی نام فیلمساز می‌گیرد که بتواند ایده اولیه‌اش را به‌درستی تولید کند. درحقیقت، باتوجه به اینکه، در آینده؛ همه آثار در یک بالانس تکنولوژیک قرار می‌گیرند، دیگر فیلمساز خوب، کسی نیست که پول بیشتر یا دوربین بزرگتری سر صحنه می‌برد، بلکه کسی است که بتواند ایده درستی ارائه دهد و همان را عملی کند. نقدی که به مسیر فیلمسازی فعلی کشور در فیلم بلند و کوتاه وجود دارد، این است که فیلمسازان ما ابزارزده شده‌اند. البته آثاری که می‌سازند فیلم‌های قشنگی هستند که استاندارد لازم را دارند و تصویر و نورشان قابل قبول است، ولی تا چند سال دیگر برای هیچ‌کس در دنیا مهم نیست که تصویر شما نور خوب یا کیفیت بالایی دارد یا نه، چون این موارد دیگر به‌عنوان بدیهیات برای همه آثار فرض‌شده و نکته ویژه‌ای به حساب نمی‌آید.

او افزود: فیلم‌ها چند تقسیم‌بندی دارند، مثل مکاتب سینمایی مختلف، سورئالیسم، نئورئالیسم و … یا ژانرها که رویکرد امریکایی نسبت به سینماست. اما به‌جز این موارد، یک‌بخشی، به‌عنوان فیلمسازی به سبک شخصی وجود دارد که باید راجع‌به آن هم حرف زد. این موضوع چیزی در تضاد با موارد قبلی نیست، بلکه یک مسیر به موازات آنهاست. مثلاً ممکن است، در یک اثر بتوانید ایده‌های مختلفی که در استایل شخصی، پیدا می‌کنید از موارد دیگر بردارید. مثلاً در «ماهی و گربه» یا «هجوم»، نگاهی به فیلم‌های مورد علاقه‌ام یعنی ژانر ترسناک داشتم. شما ممکن است سبکی یا ژانری را دوست داشته باشید که ارتباطی با سینمای ایران نداشته باشد، یکبار به امیر نادری گفتم که می‌خواهم فیلمی در مورد ومپایرها بسازم که آقای نادری گفت تو پدرت ومپایر بوده یا مادرت؟! نکته حرفم اینجاست که باید مسیرها را بشناسیم که یک مدل از آن چیزهایی که می‌بینیم و دوست داریم را در قصه‌های مختلف خودمان بیاوریم.

مکری در ادامه عنوان کرد: در مورد تقسسیم‌بندی‌هایی که اشاره کردم، باید ببینیم امکان استفاده از کدام را داریم. ما وقتی راجع‌به مکتب یک فیلم در زمینه ایدئولوژی یا فلسفه حرف می‌زنیم، باید ببینیم جامعه بستر فکر به آن موضوع را دارد یا خیر. اول باید جامعه به مرحله تولید فکر و اندیشه برسد، بعد بتواند چنین کاری را انجام دهد. پس این مسئله، پروژه بلندمدتی است که شاید نسل‌های بعدی بتوانند انجام دهند. مکاتب سینمایی، باید بازتاب‌دهنده شرایط اجتماعی خود باشند، اما آیا مکتبی در فیلمسازی ایران هست که امکان این را داشته باشد که بازتاب‌دهنده شرایط اجتماعی ایران باشد؟ اگر واقع‌بین باشیم، چنین امکانی را در بین آثارمان نمی‌بینیم.

این فیلمساز درخصوص نبود یک ژانر ایرانی در سینما نیز اضافه کرد: ابداع ژانر، وابسته به فرمول‌های سینمایی است یعنی به‌عنوان کارگردان یا کسی که از دانشگاه سینمایی بیرون می‌آییم، باید بدانیم نماهای پشت سر هم معنایی دارند یا ترس را چطور نمایش دهیم؟ ما در حال حاضر فیلم ژانر نمی‌توانیم تولید کنیم، چون فقر دانستن فرمول‌های سینمایی داریم. به‌همین‌دلیل است که تنها حرکت‌مان، پیدا کردن استایل‌های شخصی است، مثل آقایان کیارستمی، فرهادی، تقوایی، عیاری که توانتسند دنیای منحصر به خودشان را فارغ از شرایط مختلف بسازند.

مکری در پایان صحبت‌هایشف درخصوص سختی‌ها و مصائب این سبک از فیلمسازی نیز گفت: این روش همیشه در تضاد با چیزی قرار می‌گیرد که می‌گوییم خواستِ تماشاگر است. تماشاگر از فیلمساز سریع‌تر است و همیشه تنوع را ترجیح می‌دهد، چون مصرف‌کننده است. درحالی‌که فیلمساز به آرامش، سکون و ماندن در قله‌ای که آن را فتح کرده احتیاج دارد و می‌خواهد که در آنجا بماند و کمی فکر کند. این مدل از فیلمسازان، یک دنیا دارند که در همه آثارشان آن را به تصویر می‌کشند و از تکرار آن هم نمی‌ترسند.

سی‌و‌هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، از ۵ تا ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ به دبیری محمدمهدی عسگرپور نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده سینما در تهران، در حال برگزاری است.