بایگانی‌ها

تجربه وحشت با قصه های بومی

تجربه وحشت با قصه های بومی
تجربه وحشت با قصه های بومی

تکتم نوبخت

سریال آنتولوژی «آنها» که در ده اپیزود با ده طرح داستانی متفاوت و با درون مایه ای ترسناک در چند ماه گذشته از شبکه خانگی منتشر شد از این جهت سریال مهمی است که در تاریخ فیلمسازی ایران جز نمونه ای انگشت شمار، نمی توان آثاری را دید که به معنای واقعی در این ژانر قرار بگیرند و اصولا چیزی به نام ژانر وحشت در فیلمسازی ایران تعریف نشده است. علاوه بر مشکلات تکنیکی و فرم بصری ای که نمی تواند به خلق فضای متناسب با این ژانر دست یابد علت دیگر را باید در انتخاب ایده ها جستجو کرد. برای ساختن اثری موفق در این ژانر باید قبل از هر چیز به سراغ داستان هایی رفت با مولفه های بومی و آشنا که دست کم برای مخاطب ایرانی قابل درک باشد. به همین دلیل سریال اپیزودیک «آنها» قدرت خود را قبل از هر چیز از انتخاب ایده و طرح اولیه اش می گیرد و مهم ترین دستاورد این سریال استفاده از داستان های بومی و محلی است که ریشه در باور و ناخودآگاه جمعی مردم ایران دارد. حتی اگر در چند اپیزود از آن به خاطر شیوه داستانگویی غلط و تعلق دادن زمان کوتاه ( در بهترین حالت پنجاه دقیقه) با یک ایده هدر رفته مواجه شویم. 

عناوین انتخاب شده برای هر اپیزود نیز معطوف به ایده اصلی است و ناشناخته و مبهم. تا تعلیق کافی را متناسب با فضای فیلم و برای قصه ای که می خواهد بگوید، خلق کرده و هم اشاره ای به ایده قوم نگارانه روایتش داشته باشد.عناوینی چون بت چین، نون و پنیر آوردیم، هورلا هورلا، غراب دره، همه چی تموم، گوشه نشینان و صدا دزد. همان اپیزود اول با عنوان «بت چین» ما را متوجه می کند که با مجموعه ای مواجه ایم که قصد دارد به یک پرسش درباره چرایی اتفاق ترسناکی که رخ می دهد، پاسخ بدهد. هر چند که ایده این اپیزود به عنوان اپیزود افتتاحیه و در جای غلط، به یک باور قدیمی در افسانه های چینی بر می گردد. اما در چند اپیزود بعدی که برگ برنده این سریال محسوب میشود از جمله گوشه نشینان و هولا هورلا و نون و پنیر آوردیم علت رخدادهای داستان ریشه در افسانه های فولکوریک ایرانی و باورهای قومی و محلی دارد و یک قصه تماما ایرانی درباره اجنه است. اپیزود دوم با عنوان «نون و پنیر آوردیم» یکی از بهترین اپیزودهای این مجموعه است که با دراماتیزه کردن یک شعر محلی و قدیمی که در عروسی ها خوانده می شود داستانی درباره اجنه را بازگو می کند. اپیزود سوم «هورلا هورلا» یک قصه بومی مربوط به مراسم زار و جن گیرها در جنوب ایران است. اما سر آمد تمام این اپیزودها اپیزود هفتم با عنوان «گوشه نشینان»است. اپیزودی که علاوه بر اینکه به لحاظ فرمیک استانداردهای کافی برای یک فیلم قابل قبول متعلق به ژانر وحشت را دارد با ایده ای که حتی قابلیت این را داشت که تبدیل به یک فیلم سینمایی بشود به سراغ مخاطب خود می رود، یعنی محل سکونت اجنه. یک باور قدیمی در مناطق جنوب کشور که آنقدر پر قدرت است که در میان مردم محلی این مناطق همچنان به قوت خود باقی است. اپیزود «گوشه نشینان» هم از منظر فرمی با تاکید بر روی مرموز بودن فضاها و قاب هایی که دو شخصیت اصلی را در سلطه محیطی جن زده نشان می دهد، به آنچه قصد دار بگوید می رسد و هم از منظر  داستانی. 

این اپیزود به تمام نقاط مبهم روایت پاسخ می دهد و همچنین یک پایان بندی خوب برای داستان ترسناکی که قرار است هم باور پذیر باشد و هم از حداقل منطق روایی برخوردار باشد ارائه می دهد. از این جهت اگر قرار باشد به یک اپیزود از این مجموعه بالاترین نمره را داد «گوشه نشینان» شایسته آن است.در کنار ایده و نحوه گسترش تماتیک آن در طول داستان،لوکیشن های خارجی، با لانگ شات هایی که دو شخصیت اصلی را در کانون دلهره، محل سکونت اجنه نشان می دهد، نورپردازی، بازی با سایه ها، تدوین و عملکرد دوربین در لوکیشن های داخلی- خانه شخصیت اصلی- در کنار بازی دقیق هر دو بازیگر اصلی داستان دلیل این انتخاب است. اپیزود «نان و پنیر آوردیم» در رتبه دوم قرارمی گیرد. «غراب دره» آخرین اپیزود، در رتبه بعدی است. در هر سه این اپیزود محوریت داستان بر افسانه های محلی است. اما بزرگترین مشکل «غراب دره» زمان کمی است که به آن تعلق داد می شود (چهل و پنج دقیقه) و همین امر باعث می شود که داستان نتواند به تمام گره های روایی پاسخ روشنی بدهد. اما در خلق فضای ترسناک با زوایای مناسب دوربین و نورپردازی وهم گونه در یک محیط جنگلی در کنار ایده خوبی که دارد موفق عمل می کند . «هورلا هورلا» به خاطر میزانس های دقیق و تصویربرداری پر تعلیق و عملکرد درست دوربین در نقط عطف، قصه خوب، و همچینی بازی سنجیده بازیگر اصلی در رتبه بعدی قرار می گیرد.در نقطه مقابل این اپیزودها، اپیزود چهارم با عنوان«عروسک مفت» هم در داستان هم در گسترش طرح و ایده یک شکست تمام عیار محسوب می شود. در واقع تمام اپیزود متعلق به سکانس هایی است که در خدمت تعلیق هایی هستند که از منطق روایی تبعیت نمی کنند. در اپیزود ششم «جان جامد» و اپیزود هشتم «صدا دزد»با یک ایده دست اول و بکر روبرو هستیم اما بیشتر از آنکه ترسناک باشند، سرگرم کننده اند.دو ایده خوب با دو پرداخت بد.

در مرکز تمام اپیزودهای سریال «آنها» دو شخصیت اصلی قرار دارند که تعامل میان آنها راه گشای فضاسازی لازم برای داستانی ترسناک است. فیلمساز به لحاظ جنبه های تکنیکی به ژانری که انتخاب کرده است وفادار است و عوامل فیلم در تصویربرداری، میزانسن ها و قاب بندی، تدوین، نورپردازی و صداگذاری و در نهایت در فضاسازی متعلق به ژانر وحشت ماهرانه عمل کرده اند. یکی از مشکلات اساسی برخی اپیزودها در پایان بندی هاست. نقطه ضعف دیگر در روایت هایی است مانند اپیزود «همه چی تموم» و «ویوی ابدی» که فیلمساز علاوه بر اینکه در معرفی موجودات ترسناک خود شتابزده عمل می کند، پرونده شخصیت های فیلم را نیز شتاب زده و بدون هیچ منطق روایی می بندد.

«آنها» با تمام نقاط ضعفی که اشاره شد یک مجموعه تلوزیونی نوآورانه در ژانر وحشت با تکیه بر مولفه های بومی است.انتخاب طرح های داستانی که در زیرمتن خود پتانسل کافی برای ترساندن یک مخاطب ایرانی را دارد این سریال را در جایگاه ویژه ای قرار می دهد