بایگانی‌ها

آلفرد هیچکاک کمی سادیستی بود

آلفرد هیچکاک کمی سادیستی بود
آلفرد هیچکاک کمی سادیستی بود

ورونیکا کارترایت کودک بازیگر فیلم‌های کلاسیکی مانند «پرندگان» و خواهر بزرگتر بازیگر «آوای موسیقی»، آنجلا کارترایت است . او نه ساله بود که در «در عشق و جنگ» نقش خواهر رابرت واگنر را ایفا کرد. کارترایت در تلویزیون با مجموعه Leave It to Beaver به شهرت بیشتری دست پیدا کرد . در پانزده سالگی جایزه بهترین بازیگر را بخاطر فیلم تلویزیونی Tell Me Not in Mournful Numbers.” گرفت.
.
علی‌رغم تجربه حضور روی صحنه تئاتر، مقابل دوربین سینما و تلویزیون، بسیاری او را با «پرندگان» ساخته آلفرد هیچکاک به یاد دارند. کارترایت 73 ساله کماکان مقابل دوربین ظاهر می‌شود. او در گپ و گفتی از تجربه همکاری با بهترین‌های عصر طلایی هالیوود سخن گفت. از تجربه همکاری با آلفرد هیجکاک تا خلق وخوی شرلی مک‌لین.

درباره آلفرد هیچکاک می‌گوید:
من تازه بازی در «ساعت بچه‌ها»(1961) را مقابل ادری هپبرن و شرلی مک‌لین تمام کرده بودم. که هیچکاک خواست من را ببیند.. وقتی اولین مصاحبه را با او انجام دادم، آلفرد از قبل می‌دانست اهل بریستول، انگلستان هستم. و بهم گفت که محبوب ترین فروشنده نوشیدنی الکلی او در کدام نقطه از شهر است. من دوازده سااله بودم.او سپس به من توضیح داد چطوری استیک می بپزند . درجه حرارت اجاق باید چقدر باشد. او گفت که باید یک ورقه آلومینیویم دور استیک پیچد تا دما را نگه دارد. تا مغز پخت شود.
آلفرد گفت :« تو باید قبل از ازدواج یکسری چیزها یاد بگیری.» من آن موقع دوازده ساله بودم که چنین.حرف‌هایی را به من زد. وقتی مصاحبه تمام شد، نقش را به من داد. اما باید بگویم که من هیچ وقت از آلفرد نمی‌ترسیدم. او همیشه با من مهربان بود. می توانستم هر سوالی ازش بپرسم.
.
یادم می آید از پرندگان مصنوعی در صحنه‌ها استفاده می کردند از او می‌پرسیدم:تماشاگران نمی‌فهمند این ها مصنوعی هستند؟ و پاسخ می داد:«فرض می کنی همه چیز دروغی است، تا اینکه حرکت می‌بینی.» تا امروز هر بار پرندگان را تماشا می کنم . هر بار به نظرم پرنده ای مصنوعی می آید ، ناگهان حرکت می کند. خیلی عجیب است اما حقیقت دارد. ما فرض می کنیم همه چیز یک دروغ است.یادم می آید سرصحنه مقواهایی وجود داشت و آنها پرندگان واقعی را در بین مقواها قرار می دادند.

آلفرد واقعاً به جادوی فیلم ها اعتقاد داشت. به نظرم کاملا آدم باحالی بود من هر روز با او صحبت می کردم. ساعت چهار بعد از ظهر ، او چای و بیسکویت خود را می خورد.من فقط کنارش می نشستم. باز هم  هرگز فکر نمی کردم آلفرد ترسناک باشد. من فقط فکر کردم او واقعا باحال است.

.
.

 

به یاد دارم (سرصحنه)  آنها برای من یک جشن  تولد بزرگ برگزار کردند. من 13 ساله شده بودم. همه بازیگران و گروه تولید  بودند. یادم می آید [هیچکاک] یک تکه مقوا سفید و یک مداد رنگی سیاه  برداشت و  نوشت: “به زنی که دوستش دارم ، ورونیکا”. صورتش را کشید و امضا کرد. من هنوز آن را در دفتر خود آویزان کرده ام. فقط یادم می آید که او با من مهربان بود.

 

 

در صحنه فیلمبرداری ، او کارهای عجیب زیادی انجام می داد. ما همه چیز را دو بار فیلمبرداری می کردیم – در خلیج Bodega و در استودیو. در یک صحنه ، از تپه ای در خلیج Bodega فرار می‌کردیم. در استودیو برای بازی در این فیلم ، روی  تردمیل بزرگ قرار رفتیم. به یاد دارم که او تردمیل را سریعتر کرد و فقط بدنهایی ما بود که  در همه جا به پرواز در آمد(می خندد ) مثل دیوانه ها می‌دویدیم. همه ما به شدت می خواستیم نفر اول باشیم. فکر کنم کمی هیچکاک سادیستی بود.

 

 

آلفرد شوخ طبعی بسیار عجیبی داشت (می خندد ) او همیشه جوک های کثیف می گفت. خاله ام با من به سر صحنه می آمد چون مادرم در کنار خواهرم بود که در فیلم “برای بابا اتاق باز کن” بازی می کرد.  به یاد دارم که او این شوخی ها را [در سر صحنه] می گفت و همه فقط می خندیدند. من هم می خندیدم ، اما واقعاً بی توجه بودم. بنابراین من جوک ها را برای خاله ام تعریف می کردم  و او می گفت: “خدای من!” فکر می کنم برخی از آنها جوک ها کمی بی ادبانه بودند. اما من واقعاً از دورانی فیلمبرداری پرندگان  لذت بردم

 

در مورد شرلی مک‌لین به من هشدار داده بودند که دور و برش نباشم چون زبان تندی دارد. او هم اهل شوخی و جوک‌های گاهی خارج از نزاکت بود و باعث خنده همکاران و گروه تولید می‌شد و فضا را شاد می‌ساخت.