مترجم اردوان وزیری
ورایتی،پیتر دبروژ
گزینهای نه چندان مهم اما راضیکننده برای افتتاحیه بخش دو هفته کارگردانها،اسکارلت به کارگردانی پییترو مارچلو یک داستان پریان تمام عیار نیست،اگرچه در بعضی از لحظات چنین حسی را در بیننده ایجاد میکند.به عنوان مثال در اواسط فیلم زنی که احتمال دارد یک جادوگر باشد با ژولیت قهرمان زن جوان و خیالپرداز فیلم در جنگل ملاقات و سرنوشت او را پیشبینی میکند. این افسانهی دوستداشتنی به زبان فرانسوی که در سالهای بعد از جنگ جهانی اول میگذرد در مقایسه با مارتین ایدن اولین فیلم مهم داستانی این کارگردان مستندساز ایتالیایی،جمعوجورتر،دلپذیرتر و تجربهای پراحساستر است.حس عاشقانهی داستان مبتنی برواقعیت فیلم که برداشتی آزاد از رمان بادبانهای اسکارلت نوشته آلکساندر گرین است بهخوبی در نقلقول ابتدای آن بیان میشود:تو میتوانی با دستان خودت به چیزی که معجزه نام دارد تحقق ببخشی.شیوهی فیلمبرداری غیرداستانی این اثر که حاصل تجربهی مستندسازی مارچلوست یادآور آثار ژاک دمی،خصوصا پوست الاغ است.ژولیت تنها کسی است که در این دهکده غمزده هنوز آواز میخواند.بافت دانهدار فیلمبرداری شانزده میلیمتری،تلفیق تصاویر آرشیوی و اٌریجینال،و چهره فراموشناشدنی گروه بازیگران که نمایانگر طبقهی کارگر هستند بسیار شبیه به آثار فیلمسازان ایتالیایی قبل از او، از دسیکا گرفته تا پازولینی است.
جوردن مینتزر،هالیوود ریپورتر
اسکارلت، فیلم جدید پییترو مارچلو که او را با مستندهای متعدد و فیلم داستانی مارتین ایدن میشناسیم کماکان شبیه آثار مستند اوست،گویا دوربین شانزده میلیمتری خود را برداشته و به ایتالیای قبل از جنگ جهانی دوم برگشته و وقایع را به همان شکلی که اتفاق افتادهاند به تصویر کشیده است.او اینبار با شیوه روایی شبیه به آثار ادبی که بر رشد اخلاقی و روانشناختی پروتاگونیستها از دوران کودکی تا بزرگسالی متمرکز است به فرانسه رفته و داستان دختر جوانی را روایت میکند که بعد از جنگ جهانی اول به تنهایی توسط پدرش بزرگ شده و تمام رنجها و دشواریهای ملازم با این نوع زندگی را تجربه کرده است.اما تلفیق واقعیت و فراواقعیت و داستان و غیرداستان در سطح دراماتیک فیلم در همه جا متقاعدکننده نیست؛خصوصا در نیمهی دوم که یک قصه عاشقانه بین قهرمان زن جوان فیلم،ژولیت و یک خلبان جذاب و مسنتر از او،ژان که یک روز به معنای واقعی کلمه از آسمان به مزرعه او میافتد شکل میگیرد.در اینجاست که شیوههای مارچلو که اینبار شامل استفاده از آواز و سایر المانهای موسیقی شبیه به فیلمی از ژاک دمی است نمیتواند جبرانکنندهی طرح داستانی باشد که تا اندازهای آشنا به نظر میرسد و بهجای ایدههای تازه و جدید نشانگر کلیشههاست.و این به ضرر فیلم تمام میشود چون جزئیات فوقالعادهای در آن وجود دارد؛بهویژه در سکانس افتتاحیه که بیننده را با فضا و واقعیتهای فرانسه بعد از جنگ جهانی اول درگیر میکند،زمانی که مردها با شوک ناشی از جنگ به خانه برمیگشتند و از اینکه زنده بودند خدا را شکر میکردند.مارچلو و فیلمبردارش مارکو گرازیاپلنا برخی از صحنهها را به شیوهای مسحورکننده و با استفاده از فیلم شانزده میلیمتری دانهدار،نور طبیعی و حجم عظیمی از تکنیک لنز فلر فیلمبرداری کردهاند که میتوانید بدون اینکه لزوما باورشان کنید از آنها لذت ببرید.