تیم گریرسون/اسکرین دیلی
ترجمه:ارغوان اشتری
فیلم در شب آغاز می شود ،راننده تاکسی (صدیقیان) زن (حاتمی) را که به تازگی تشریفات پراکندن خاکستر برادر متوفی خود را انجام داده، سوار میکند. آنها در مورد زندگی و روابط خود شروع به صحبت می کنند، که الگویی را برای ادامه فیلم «تصور» تعیین می کند. زن بارها و بارها سوار تاکسی مرد می شود و به مرد از اتفاقات زندگی خود خبر میدهد. مدت زمان بین رویارویی های دو شخصیت اصلی هرگز مشخص نمی شود، همچنین مشخص نیست که آنها بیشتر از این تاکسی سواری ها چقدر در مورد یکدیگر می دانند – یا حتی نام همدیگر را میدانند.
بهراد در اولین فیلم بلند خود بسیاری از سوالات را بی پاسخ میگذارد و شرایط را به گونهای فراهم میکند تا رویدادهای دیرهنگام شب حس و حال فیلم را القا کنند. در واقع، لحن رویایی در روند اجرای سکانس ها وجود دارد که این حس متبادر میشود که برخی (یا شاید، بسیاری از) آنچه ما در حال تماشای آن هستیم واقعاً اتفاق نمیافتند. چند سکانس فانتزی ُآشکار بر این ویژگی صحه می گذارد، اما در بخشهای دیگر بهراد عامدانه از قراردادهای روایی متداول که به جهت دهی تماشاگر در داستان کمک می کند، دوری میگزیند. در یک برخورد، زن بخشی از گروهی موسیقی است که دوباره دور هم جمع شدند. در برخورد دیگر، او به فرودگاه می رود تا برای مسابقه تیراندازی با کمان اعزام شود. یک بار، او داماد را شب عروسی رها میکند. – دفعه بعد، او با ترس از بارداری روبرو است. این عدم پیوستگی واضح( در روایت)، هرگز توسط شخصیتها یا فیلمساز تایید نمیشود، که به این فیلم مینی مال،حس عدم انسجام اختیاری میدهد.
بهراد در مصاحبههایش در مورد آنچه قرار است در «تصور» اتفاق بیفتد صحبت کرده است، اما به مخاطبان توصیه میشود از این توضیحات اجتناب کنند، زیرا چیزی که در مورد اثر او جذاب است، فرصتی است که خودتان پاسخ سوالات را پیدا کنید. دو بازیگر نقش اصلی با ایفای ملموس شخصیتهایشان به پی ریزی روایتهای منطق گریز کمک میکنند.
حاتمی سودازدگی زیرپوستی را به نقش آفرینی خود می آورد، زنی که پشت تاکسی همیشه دور از دسترس راننده تاکسی (صدیقیان )است، راننده ای که به حرف های او گوش می دهد و بازخورد دارد و هرگز به طور کامل با دنیای زن ارتباط برقرار نمی کند. میتوانید «تصور» را یک عاشقانه مردد بنامید، با این تفاوت که حتی چنین توصیفی فرضیاتی درباره این تعاملات ایجاد میکند، تعاملاتی که تقریباً همه در داخل تاکسی اتفاق میافتند. دو غریبه در تهران ماشین سواری میکنند، چهره هایشان با چراغ های خیابان روشن میشود.
«تصور» مطابق با ماهیت تجربی و 78 دقیقه زمان آن، چیزی بیش از یک افسوس ملایم نیست – بالا انداختن شانه از فرط ناامیدی درباره عدم امکان یافتن جفتِ خود.
اولین فیلم بلند بهراد تماماً فضاسازی است و ماهیت تکراری روایت می تواند صبر و شکیبایی تماشاگر را بسنجد و مقدار کمی از شکیبایی تماشاگر برای درک داستان باقی بگذارد. اما فیلم به عنوان تلاشی برای تجسم برخوردهای تصادفی و روح ناامیدکننده ماجراجویی های شبانه، به اندازه کافی لذت های زودگذر را ارائه می دهد – «تصور» یک سواری به یاد ماندنی است، حتی اگر بهراد در طول مسیر هیچ علامتی ارائه نکند