امین مبینی
بالاخره در روز سوم جشنواره، طلسم کسالت و خمودگی حاصل از تماشای فیلمهای ضعیف و نازل شکسته شد و فیلمی توانست با واکنش هماهنگ و مثبت تماشاگران سالن برج میلاد مواجه شود. «ویلاییها» نخستین ساخته منیر قیدی با فیلمنامهای نوشته خودش (به همراه ارسلان امیری) که نه از نام فیلم و نه نام سازنده اثر توقع میرفت که بتواند چنین کند.
نخستین ساخته این کارگردان جوان، دفاع مقدسی است و به ماجرای زندگی گروهی از همسران رزمندگان در زمان جنگ میپردازد که برای اینکه بتوانند شوهران خود را زودبهزود ببینند و به آنان روحیه بدهند، به همراه فرزندان خود به شهرکی ویلایی در نزدیکی اندیمشک نقلمکان کردهاند. فیلم تصویری است از زندگی موقت آنان در منطقهای نزدیک به خط مقدم جبهه.
بارزترین نکته که باعث موفقیت «ویلاییها» میشود، فضاسازی بسیار خوبی است که از همان لحظات نخست، بیننده را درگیر روایت این زندگی دستهجمعی میکند. هرچند چنین موضوعی در سینمای ایران تابهحال موردتوجه نبوده، اما ناگفته پیداست که فیلمنامهنویس و کارگردان در اولین تجربه خود با چه سوژه خطرناکی مواجه بوده است. فیلمی که بهشدت پتانسیل افتادن در دام کلیشه و شعارزدگی را داشته و از سوی دیگر پرداخت آن نیز با محدودیتهایی روبرو است.
اما آنچه بیش از همه فضاسازی کمک کرده، شناخت مناسب فیلمنامهنویس از سوژه است. قیدی علاوه بر مطالعه و تحقیق مناسب، مشخصاً با زنانی ازایندست معاشرت نزدیک داشته و روحیات و سبک زندگی آنها را بهخوبی میشناسد. زنانی عموماً سنتی و مذهبی که شوهرشان، قهرمان زندگیشان است و حاضر میشوند کاشانه خود و فرزندانشان را به منطقه بحران و بمباران ببرند تا روحیه همسر رزمندهشان را حفظ کنند و بهتبع، خود نیز آرام بگیرند. زنانی چشم به جاده که با دیدن هایس (خودروی حمل بار و آذوقه که اخبار شهادت و یا جراحت رزمندگان را نیز به ویلاها میآورد) مضطرب میشوند و با رسیدن همسران دیگران، به بازگشت زوج خود امیدوار.
در کنار این مسئله، خط داستانی نیز جذاب است. استفاده از الگوی “غریبهای میان جمع” که با ورود زنی مدرنتر (با بازی طناز طباطبایی) به جمع این زنان آغاز میشود. زنی که از شوهر خود که به جنگ رفته، عصبانی است و بهجای ماندن و همراهی، قصد رها کردن و رفتن دارد، اما پایبند ویلاهای شهرک میشود. تعارضات رفتار و باورهای او با دیگر زنان، دستمایه مناسبی برای پیشبرد درام فراهم میکند.
«ویلاییها» بهعنوان کار اول فیلمساز، از اجرای شسته و رفتهای بهره میبرد. علاوه بر انتخاب بسیار خوب بازیگر و قدرت بازی گرفتن (خصوصاً از کودکان که در این زمینه دستکمی از نرگس آبیار ندارد)، قیدی نشان میدهد که قابهای سینمایی و کارکرد هریک را بهخوبی میداند و استفاده مناسبی نیز از آن دارد. این نکته در یکی دو صحنه بمباران هوایی بیشتر به چشم میآید که فیلمبرداری و جلوههای ویژه مناسب نیز به کمک کارگردان میآیند تا صحنههایی نفسگیر و تأثیرگذار خلق کنند.
کار بازیگران نیز حقیقتاً چشمگیر است. بهترین بازی فیلم بیشک متعلق است به پریناز ایزدیار که نقش فرمانده مصمم گروه را با کیفیتی مثالزدنی اجرا میکند و قطعاً یکی از شانسهای اصلی جایزه نقش مکمل زن امسال خواهد بود. بازی خوب طناز طباطبایی نیز با توجه به کارهایی که از او سراغ داریم، کاملاً قابلانتظار است. اما مهمتر از همه، بازی بسیار خوب ثریا قاسمی در نقش “عزیز” است. مادربزرگ مهربانی که گرچه قاسمی در همه این سالها لاجرم در کلیشه آن گیر کرده است، اما این بار به مدد ظرفیت بیشتر کاراکتر در فیلمنامه، اجرای او با ظرافتهایی همراه است که “عزیز” را به یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامه کاری او تبدیل میکند و پس از سالها دوری از سینما، اعتبار دوبارهای به کار وی میبخشد.
«ویلاییها» میتوانست فیلم بسیار بهتری باشد، اگر فیلمنامهنویس اینهمه خرده داستان اضافی به قصه تحمیل نمیکرد. افراط در این کار باعث میشود که مدتزمان اثر برای طرح همه داستانها کافی نباشد. با وجود اینکه فیلم غنای بصری مناسبی دارد، اما اساساً شاید سریال، مدیوم بهتری برای ساخت این قصه بود و کیفیت اثر در آن بیشتر میبود.
مشکل دیگر، عدم توانایی فیلمساز در پرداخت بیطرفانه شخصیت طناز طباطبایی است. قیدی تلاش فراوانی میکند تا از شخصیتپردازی سیاهوسفید پرهیز کند؛ بااینحال باز هم در دام کلیشه (یا قرائت رسمی) میافتد و در برخی لحظات به ورطه شعار میافتد. دیالوگها نیز چندان قدرتمند نیستند و در بعضی موارد در دهان کاراکتر نمینشینند.
اما در نهایت، ویلاییها بهعنوان فیلم اول کارگردان خود غافلگیرکننده است و اگر اتفاقات جشنواره سال گذشته نیفتاده بود و تماشای فیلم اول قدرتمند برای مخاطبان طبیعی نشده بود، احتمالاً با واکنشهای بسیار ستایشآمیزتری نیز روبرو میشد. درهرصورت ویلاییها نخستین فیلم جشنواره سیوپنجم است که میتوان در زمان اکران به تحلیلهای ساختاری و محتوایی مهمتری از آن پرداخت.