بایگانی‌ها

حقیقت دجال/یادداشتی درباره «نبودن» ساخته علی مصفا

: ایمان عظیمی

«روزبه» (علی مصفا) به‌منظور تحقیق و واکاوی در مورد گذشته‌ی پدرش به پراگ سفر می‌کند. او در مسیر جست‌وجو و یافتن تکه‌‌‌های مهمی از زندگی سیاسی و فردی پدرش پی به حقایقی می‌برد که تصویر ذهنی‌‌اش نسبت به وی را با دگردیسی و استحاله مواجه می‌سازد.

 

«نبودن» آخرین فیلم علی مصفا در مقام کارگردان از دیگر آثار وی متعارف‌تر به‌نظر می‌رسد و رگه‌های سینمای روایی-داستانی در آن بیشتر از گذشته به چشم می‌خورد. در حقیقت تغییر رویکرد علی مصفا به مسئله‌ی روایت در سینما و نزدیک شدن به کرانه‌های سینمای قصه‌گو در نگاه مخاطب نیز اثر خود را ایجاد می‌کند. افراد معمولا در سینمای امروز ما اشتیاق چندانی به سینمای داستانی و اساساً قصه‌گویی نشان نمی‌دهند و سعی در این دارند که با پیچیده نمایی وضعیتی که در درون آثارشان جریان دارد را با پریشان‌حالی به بیننده منتقل کنند امّا علی مصفا در «نبودن» راهی میانه را در پیش می‌گیرد. فیلم هم به ارائه‌ی بعضی از عناصر سینمای داستانی و الگوهای روایی جاری در آن پایبند است و هم با استفاده از جلوه‌های بصری-اپتیکی و جولان خرده‌پیرنگ‌ها در زمینه و متن فیلم در پی بازنمایی وضعیت بحران‌زده‌ای است که آرمان و انسان سیاسی را هدف قرار می‌دهد. در واقع علی مصفا در لایه‌‌ی درونی اثرش سعی کرده تا با الهام از شرایط اجتماعی-سیاسی حال حاضر به زمانه‌ای که در آن زیست می‌کند نزدیک شود و حرف به‌روزتری بزند.
بهره بردن از ایده‌ی «دجال» و ارتباط بینامتنی آن با زوایای پنهان زیست پدر روزبه به‌خوبی در متن اثر پرداخت شده امّا این تمام ماجرا نیست.
به‌کار گرفتن نماهای زیبا از شهر پراگ، شاخ و برگ دادن به مضمون جست‌وجو در متن فیلم و در انتها امتداد پیدا کردن مسیر روایت به فضاهای ذهنی از جمله مواردی است که مصفا توانسته به‌واسطه‌ی آن‌ها تا انتها مخاطبانش را پای تماشای اثر نگه دارد. ولی مشکل نبودن در کجاست؟ مشکل در پررنگ شدن حضور مصفا در کانون و متن اثر است؛ عاقبت فیلم به‌غایت به حضور این بازیگر گره خورده که البته بخشی از این رویکرد در نتیجه‌ی انتخاب چنین داستانی به متن فیلم تحمیل شده و قسمت دیگری از این معضل هم به بازی ضعیف دیگر بازیگران باز می‌گردد؛ به‌طوریکه مصفا برای پُر کردن تمام این خلاء‌ها خودش دست به کار شده و جور بقیه را کشیده است.
گفتیم که روزبه برای یافتن زوایای پنهان زندگی دوگانه‌ی پدرش در پراگ آنچنان به آب و آتش نمی‌زند و به‌راحتی آب خوردن تمام گره‌ها را می‌گشاید، حتی یک عنصر و یا یک شخصیت مزاحم هم در این میان وجود ندارد تا در راه وی خللی به وجود بیاورد، به همین خاطر ما به گفته‌ها، شنیدن‌ها و سرک کشیدن‌های روزبه قناعت می‌کنیم و خود را تسلیم حقیقت می‌دانیم. در واقع مصفا برای محقق شدن ایده‌‌‌های خود ساده‌ترین راه‌ها را در پیش گرفته است. فیلم در میانه‌ی سینمای ژانر و سینمای غیرروایی در رفت‌وآمد است و همین شیوه گاه به کمک مصفا می‌آید و گاه در قامت پاشنه‌ی آشیل اثر عمل می‌کند.