بایگانی‌ها

میشل اوباما؛ بانوی اول رسانه‌ها

میشل اوباما؛ بانوی اول رسانه‌ها
میشل اوباما؛ بانوی اول رسانه‌ها

بازخوانی مجله:

یکی از بحث‌های همیشگی پیرامون اسکار و به طور کلی رویدادهای مهم رسانه‌ای، میزان تاثیرپذیری و تاثیرگذاری چنین برنامه‌هایی بر روی سیاست‌ و مسائل اجتماعی است.

در شماره 269 ماهنامه دنیای تصویر، مقاله‌ای با عنوان «بانوی رسانه‌ها» به چاپ رسیده که درباره‌ی عملکرد متفاوت میشل اوباما در مقام بانوی اول پیشین آمریکا است.

او در طول هشت سال ریاست جمهوری باراک اوباما به دلیل حضور پررنگ و موثر رسانه‌ای اش، بانوی اول را از یک مقام تشریفاتی به یک چهره‌ی موثر اجتماعی تبدیل کرد و رمز موفقیت‌اش هم درک درست و هوشمندانه از رسانه و صنعت سرگرمی آمریکا بود.

اوباما در این یادداشت توضیح می‌دهد که چه برنامه‌ها و اهدافی را دنبال کرده و از چه روش‌هایی موفق به تغییرات قابل توجه در سطح جامعه شده است. مطلبی که در آن می‌توان به نکات ظریفی درباره‌ی رابطه‌ی سیاست با رسانه و صنعت سرگرمی پی برد.

بخش‌هایی از این مقاله جذاب را می‌توانید در دنیای تصویر آنلاین مرور کنید:

 

«می‌دانستم که این نوع طرح‌ها مردمی را درگیر می‌کند که سرگرم کارهای روزمره‌ی خودشان هستند. قدم بعدی این بود که چگونه این کار را انجام دهیم؟ مردمی که دنبالشان هستیم کجا هستند؟ معلوم است که آنها صفحات اول و آخر روزنامه‌های اصلی را نمی‌خوانند و گفتگوهای خبری صبح روز یکشنبه را تماشا نمی‌کنند. بخش اعظمی از مخاطبان ما کودک و نوجوان هستند و آنها دنبال چیزهای بامزه می‌گردند. سعی کردیم تا نسبت به بانوان اول سنتی با این قضیه راحت‌تر برخورد کنیم.»

 

«برای خیلی از مردم تماشای فیلم و سریال تنها راهی است که می‌توانند افرادی که شبیه خودشان نیستند را بشناسند و درک کنند. به ویژه وقتی که دختران سیاهپوست هفت و هشت ساله‌ی زیادی به سراغم می‌آیند و با چشمان پر اشک ازم تشکر می‌کنند که برایشان یک الگو هستم، چون در تلویزیون زیاد زنان سیاهپوست تحصیل کرده را نمی‌بینند و مرا مشوق خودشان می‌دانند. مادرم همیشه می‌گوید که مردم شیفته‌ی میشل و باراک اوباما هستند در حالی که بیرون از کاخ سفید میلیون‌ها میشل و باراک وجود دارد. ما پدیده‌ی جدیدی نیستیم. چیز خاصی در مورد ما وجود ندارد. مردمان بیشماری هستند که از خانواده‌های سالم می‌آیند، درس خوانده اند و به ارزش‌ها بها می‌دهند، به فرزندان خود اهمیت می‌دهند و آنها را بزرگ می‌کنند. اگر آنها را در تلویزیون نمی‌بینید و در جامعه‌ای زندگی نمی‌کنید که امثال من عضو آن هستند، هیچ‌وقت نمی‌‌توانید ما را بشناسید. آن وقت تصورات شما محصول همان فرضیات و نگاه متعصابه و قدیمی‌ای خواهد بود که در تلویزیون می‌شنوید و می‌بینید.پس برای دنیا خیلی مهم است که تصویری  متفاوت از همدیگر را ببینیم و بر این اساس به همدلی و درک متقابل برسیم.»

 

«الان مردمی را داریم که سیاهپوستانی مانند شخصیت‌های سریال سیاه‌طور را شناخته اند. یا آدم‌هایی مانند شخصیت‌های خانواده مدرن دیگر تبدیل شده اند به بخشی از آنچه که شما هستید. در دردهایشان سهیم می‌شوید و ترس‌هایشان را لمس می‌کنید. آنها شما را به خنده می‌اندازند و دیدتان را نسبت به دنیا تغییر می‌دهند. و این به طور کلی در کشوری صحت دارد که میلیون‌ها نفر در آن زندگی می‌کنند بدون آن که بتوانند با کسانی که شبیه خودشان نیستند هرگونه ارتباطی را برقرار کنند.  این تفاوت‌ها می‌توانند در  نژاد و مذهب باشد و  حتی  در سبک زندگی روزمره. تنها راهی که میلیون‌ها نفر می‌توانند دیگر مردم را بشناسند، از طریق سینما و تلویزیون است.»