ایمان عظیمی
وضعیت مکدونالیزهشدهای که انسان در حال حاضر با آن مواجه شده است بهقدری مسموم و تنشزاست که به دیگری اجازه نمیدهد تا در آزادی نسبی به آنچه میاندیشد جامهی عمل بپوشاند و بیهیچ دغدغهای به کاری که دوست دارد بپردازد و خیالش از بابت بازگشت سرمایه و اقتصاد کسبوکارش راحت باشد. این یک واقعیت است که برای کسب منافع مالی بیشتر باید به خواست سرمایهخواران تن داد و چشمهی جوشان استعداد را پای تمایل مخاطب به سرگرم شدن آنی و لحظهای هدر کرد. در میان سینماگران بزرگ دیگر کمتر نامی نظیر «آکی کوریسماکی» پیدا میشود که همچنان به اسلوب خود در فیلمسازی پایبند باشد و هیچ چیز او را فریفتهی جهان مصنوع پیرامونش نکند. کوریسماکی در فیلمهایش به ندای قلب انسانها گوش میدهد و افراد را صورتکهایی نمیبیند که روح خویش را با بهایی اندک به زیباییهای ساختگیای که تکنیک و بازار درصدد ایجاد آنها هستند بفروشند.
کوریسماکی همچون گذشته در جدیدترین تجربهی سینماییاش به بازنمایی برشی از زندگی توامان شیرین و پرمحنت انسانهای عادی اشتیاق نشان داده است، انسانهایی که همهچیز از کفشان رفته یا در تنهایی بینهایت خود، به چیزی جز گذران زندگی روزمره فکر نمیکنند. امّا تفاوت برگزیران با دیگر آثار کوریسماکی در عنصری نمایان میشود که این کارگردان پیشتر کمتر توجهی به آن نشان داده یا اگر هم بدان پرداخته به سرعت از کنارش گذشته و عطایش را به لقایش بخشیده است؛ «عشق» نقطهی ثقل تمام اتفاقاتی است که در این فیلم فرصت بروز پیدا میکنند.
آنسا و هولاپا هر دو انسانهایی حاشیهای هستند که گرفتاریهای زندگی روزمره احاطهشان کرده است و اجازه نمیدهد تا دمی را بیش از آنچه ساز و کار سرمایه برایشان مجاز قلمداد میکند به آسایش بگذرانند، امّا دنیای کوریسماکی، جهانی از معجزههای کوچک و نقلی در آستین دارد که نمیگذارد نگاه مداوم آنسا و هولاپا در میخانه در انتها قطع شود و جدایی و نیست شدن رابطهی نورس این دو، تنها غایتشان از شیفتگی بشر به این جهان باشد.
ما در دوران سیاهی زندگی میکنیم، زورمان به خیلی چیزها نمیرسد، و هر صبح که سر از بالین خود برمیداریم در مقایسه با روز گذشته با آدمهای بیچارهی بیشتری مواجه میشویم، آدم بیچاره هم که لابد نباید رویایی برای دلبستن داشته باشد! ولی باید بهخاطر داشت که جریان سینمای روز هرقدر که تقلا کند باز هم نمیتواند آدمی را از رسیدن به رویا و خیال در جهان فیلمیک هنرمندانی مانند کوریسماکی منصرف کند.
کوریسماکی در برگریزان دنیایی را به تصویر درمیآورد که زیستن در آن سختتر از گذشته شده است و افراد برای بقاء بیشتر از گذشته با همنوعانشان گلاویز میشوند، بهعبارت دیگر، فیلمساز فنلاندی در اثر جدیدش به تاریکترین وقت پیش از سحر اشاره میکند که از پس آن میتوان گرمای روشنابخش زندگی را به نظاره نشست و از تمام لحظات اندکش بیپرده لذت بُرد.