بایگانی‌ها

چند خیابان پایین‌تر

چند خیابان پایین‌تر
چند خیابان پایین‌تر

پژمان الماسی‌نیا

دنیای تصویر آنلاین- از بین همه‌ی آثاری که از ابتدای سال جاری در شبکه نمایش خانگی  توزیع شده‌اند و پس از «تابستان داغ» [ابراهیم ایرج‌زاد/ ۱۳۹۵] و «آپاندیس» [حسین نمازی/ ۱۳۹۵]، «سدّ معبر» سومین ساخته‌ی به‌دردبخوری است که تمام‌وُکمال با سلیقه‌ی بصری‌ام مطابقت دارد.

 

گرچه در آغاز و طبق عادت دیرینه‌ی سینما و تلویزیونِ  ما ، فکر می‌کنیم با فیلم کلیشه‌ای دیگری طرفیم که قرار است سرانجام شخصیت محوری‌اش تطهیر و از وی رفع اتهام شود و سایر شخصیت‌ها به قضاوت عجولانه‌شان پی ببرند و عرق پشیمانی از پیشانی‌های خود پاک کنند(!) و… اما خوش‌بختانه «سدّ معبر» رویه‌ای متفاوت در پیش می‌گیرد به‌نحوی‌که هرچه‌قدر داستان جلوتر می‌رود، بیش‌تر اطمینان کسب می‌کنیم که هیچ تهمتی در کار نبوده است. «سدّ معبر» از این حیث، پدیده‌ای نادر در حوزه‌ی تولید آثارِ نمایشی ما به‌حساب می‌آید؛ می‌دانیم که در مملکتی روزگار می‌گذرانیم که با هیچ قشری از اقشارش حتی نمی‌توان شوخی کرد چه برسد به این‌که -زبانم لال- به یک‌نفرشان از گل نازک‌تر گفت و راه‌گم‌کرده و خاطی به تصویرش کشید! این اتفاق مبارک -به هر دلیل که رخ داده- به سود «سدّ معبر» و نهایتاً سینمای ایران تمام شده است زیرا باعث گردیده صاحب فیلمی اثرگذار شویم که بیننده‌ی این‌جایی و این‌زمانی با جان‌وُدل باورش می‌کند؛ فیلمی که از خیل تولیدات بی‌خاصیت و ازیادرفتنی، سروُگردنی بالاتر است.

 

موتور فیلم، بدون فوت وقت به‌کار می‌افتد و تماشاگر خیلی‌زود با قصه‌ی قاسم نصیری -مأمور رفع سدّ معبر شهرداری تهران- درگیر می‌شود؛ قصه‌ای که روایتی خوش‌ریتم دارد و تا به آخر -بی‌وقفه و سرگرم‌کننده- موفق به حفظ کردن ریتم مذکور می‌گردد. یکی از عواملی که می‌توان در ماندگاری یک فیلم دخیل‌اش دانست، توجه به جزئیاتِ به‌ظاهر بی‌اهمیت است؛ به‌عنوان مثال به‌خاطر بیاورید سکانسی را که قاسم و مرد دستفروش (با بازی نادر فلاح) عازم بازار مال‌فروش‌های خلازیر هستند؛ قاسم در چنان وضعی، بعد از این‌که می‌شنود دستفروش، او را “یارو” خطاب کرده است، واکنش نشان می‌دهد و زل‌زل نگاه‌اش می‌کند! قرار گرفتن این‌چنین جزئیاتی در جای‌جایِ اثر، موجب گردیده است تا «سدّ معبر» چند پله فراتر از باقیِ فیلم‌ها، به “زندگی” نزدیک شود.

 

دیگر امتیاز مثبت قابلِ‌اشاره‌ای که کیفیت فیلم را ارتقا بخشیده، دعوت از بازیگرانی است که یا مستقیماً از تئاتر به سینما آمده‌اند و یا در کارنامه‌شان تجربه‌ی روی سِن رفتن را داشته‌اند. تنها استثنای این جمعِ خاکِ صحنه خورده، محسن کیایی است که البته از حق نگذریم، مقابلِ هم‌بازی‌های تئاتری‌اش اصلاً کم نمی‌آورد. نه‌فقط کیایی بلکه همگی اعضای تیم بازیگری، برترین حضورهای سینمایی خود را در «سدّ معبر» پیشِ چشم می‌گذارند؛ «سدّ معبر» از جنبه‌ی نقش‌آفرینی‌ها، درخشان است.

 

در «سدّ معبر» نظاره‌گر آشنایی‌زدایی از حامد بهداد به‌رغم ایفای نقشی هستیم که به‌شدت آشنا به‌نظر می‌رسد: کاراکتری که سریع جوش می‌آورد، پرخاش می‌کند و گلاویز می‌شود… ولی نشانی از آن بهدادِ پیش‌بینی‌پذیرِ فیلم‌های قبلی، در قاسم نصیریِ «سدّ معبر» نمی‌بینیم. حامد بهداد ایفاگر تنها نقش اصلی «سدّ معبر» است که پیوسته در فیلم حضور دارد؛ بقیه‌ی نقش‌ها مکمل‌اند و حول محور او می‌چرخند. باران کوثری از معدود بازیگران ماست که طیّ دهه‌ی اخیر، توانسته با انتخاب‌هایی صحیح، خود را حفظ کند و تنزل نیابد. کوثری در سکانس دعوای پایانی نرگس با قاسم در آشپزخانه، به‌یادماندنی است.

 

از میان ایفاکنندگان نقش‌های مکمل «سدّ معبر»، سه بازیگر را موفق‌تر یافتم. گیتی قاسمی از بازیگران کارکشته‌ی تئاتر که دارد به‌آهستگی جایگاه‌اش را در سینما نیز به‌دست می‌آورد، این‌جا زنی جنوب‌شهری و معتقد را با فهم درستی از نقش، بدون تأکید و اغراق بازی می‌کند؛ حضوری که با وجودِ تایم کوتاه‌اش، در خاطر می‌ماند و در پیش‌برد داستان نیز مؤثر است.

 

هم‌چنین اعتراف می‌کنم که از بازی اکبر رحمتی غافل‌گیر شدم و در عین حال متأسف؛ از این بابت که کاش سایر کارگردان‌ها هم پیش‌تر به خودشان زحمت داده بودند و نقش‌هایی متضاد با شمایل کلیشه‌شده‌اش در سریال‌ها، به وی می‌سپردند. نادر فلاح نیز توفیق یافته است تماشاگر را در قبالِ کاراکتر رسول دست‌خوش احساسات مختلفی کند؛ در ابتدا از او بدمان می‌آید، بعد در ذهن‌مان تبرئه‌اش می‌کنیم و سرآخر به حال‌وُروزش دل می‌سوزانیم.

 

محسن قرایی در نخستین کارگردانیِ مستقل‌اش در سینما، با نگاهی به‌روز، فیلمی صاحبِ دغدغه درمورد عادی شدن حرام‌خواری و عدم پای‌بندی به ارزش‌های اخلاقی در جامعه‌ی فعلی‌مان ساخته است. «سدّ معبر» سیاه‌نما نیست، اعلامِ خطر می‌کند اما بر مسندِ قضاوت تکیه نمی‌زند. «سدّ معبر» نه کارِ ضدِقهرمان خود را دربست توجیه می‌کند و نه بی‌رحمانه تقبیح. «سدّ معبر» تا پایانِ کار، با موفقیت روی مرزی این‌چنین باریک حرکت می‌کند و سلامت به مقصد می‌رسد.

 

محسن قراییِ فیلم‌ساز، زحمت سعید روستاییِ فیلم‌نامه‌نویس را هدر نداده؛ قرایی بر پی‌ای که روستایی کنده، بنایی محکم و خوش‌منظر استوار کرده است. در «سدّ معبر»، فرم در خدمت محتواست و به‌عبارت دیگر ظرفی کاملاً مناسبِ مظروف در نظر گرفته شده. حُسنِ دیگری که «سدّ معبر» از آن بهره‌ی فراوان برده، ملموس نبودن حضورِ کارگردان و سایر عوامل کلیدی -علی‌الخصوص فیلم‌بردار و تدوین‌گر- در فیلم است. فیلم‌ساز در «سدّ معبر» حضور خودش را به رخ نمی‌کشد؛ انگار «سدّ معبر» کارگردانی نشده، انگار برشی از زندگی‌ای واقعی است که در چند خیابان پایین‌تر یا بالاتر از ما جریان دارد.