بایگانی‌ها

بدرود ای مسافر…

بدرود ای مسافر...
بدرود ای مسافر...

 

ترجمه:ارغوان اشتری

دنیای تصویرآنلاین-بیست و پنج سال از آن اکتبر غمگین گذشت.

آن روز شهر رم با ریزش باران از خواب برخاست. شاید عجیب باشد که چطور مادر طبیعت قلب دنیا را می‌خواند و رخت سوگ  بر تن می‌کند تا هماهنگ با فرزندانش  باشد.

آن روز صبح هوا سرد نبود ،  حتی شاید  از  شاعرانگی،بی حالی،پرآشوبی و رمانتیزم روزی بارانی که معمولا تعلق دارد به خاطره،مرگ ، عشق  و امید عده ای  لذت می‌بردند- همانگونه که رگه های  بنفش نقره ای فام در آسمان پاییزی نقش بسته بود- ایکاش آن روز  جای فیلمسازی  که کشور ستاییش می کرد و خیلی زود دنیا را ترک گفت، خالی نبود.

آن روز، تمام ایتالیا برای خداحافظی با فرزند آن کشور گردهم آمده بودند.

کشور به ماتم نشسته بود:فدریکو فلینی  یکی از ستایش شده ترین هنرمندان معاصر ما، استاد سینما،نابغه مشهور،نماینده خلاقیت و هنر ایتالیایی، نمونه اصیلی از دیگر نام های بزرگ سینما در سن 73 سالگی درگذشته بود. فلینی همیشه فلینی بوده و هست و باقی خواهد ماند.

او کسی بود که به ایتالیای پس از جنگ داستان های رویاگونه  و طنز ارائه داد.. او از وضعیت ستاره های عادی (کنایه از مردم) که در خیابان های شهر رم پرسه می زدند استفاده و آن را به شاهکارهای زیبای سینمایی تبدیل کرد.فلینی کسی بود که تصاویر هنرمندانه اش  بسیار قدرتمند بود و کپی می‌شد.ما ایتالیایی ها صفتی را برای توصیف او باید خلق می‌کردیم که امروزه در زبان روزمره زیاد استفاده می‌کنیم: felliniano

فلینی دلیل دیگری برای افتخار ایتالیا بود.در فهرست بلند بالای هنرمندان ما  او بی رقیب ماند: فیلم های او و خودش در مجموع پنج اسکار گرفتند.

در آن روز، روز تشییع جنازه،در کلیسای سانتا ماریا دلی آنجلی و پیزا دلاریپالیکا، بیش از ده هزار نفر گردهم آمده بودند و میلیون ها نفر پای تلویزیون نشسته  و در سکوت از شبکه «ری اونو» مراسم تشییع فلینی را تماشا می کردند.

کاردینال سیلوسترینی؛دوست فدریکو؛بالاترین مقام های دولتی  و نظامیان،همینطور فیلمسازان،بازیگران ،موسیقی دان ها و جولیتای محبوب و دوست داشتنی فدریکو –همسر پنجاه سالِ او-حضور داشتند.

جولیتا ماسینای نحیف کت سبز تیره بر تن،روسری شاه بلوطی بر سر و عینک آفتابی گرد درشتی بر چشم زده و میان مدعوین نشسته بود و با چهره ای بی حالت با همراه تمام عمرش خداحافظی می کرد.

گویی همین دیروز بود که فلینی  در حالی که اسکار افتخاری خود را پذیرفته بود عاشقانه روی سن او را  خطاب قرار داد و گفت:« خواهش می کنم ؛جولیتا گریه را بس کن!» در حقیقت چند ماه قبل از مرگ در پایان ماه مارس بود.

فدریکو و جولیتا سال 1942 با یکدیگر آشنا شدند، و یکسال بعد پیمان زناشویی بستند. و هیچ گاه از آن پس از هم جدا نشدند:چه در زندگی،چه روی پرده سینما همیشه باهم بودند.

باوجودی که فلینی زن‌ها را خیلی دوست داشت و طی سال‌ها ارتباط های مختصری این سو و آن سو با آنها برقرار می‌کرد،جولیتا تنها زن زندگی او باقی ماند: تنها شخص  مهم و اصلی وجود او،یادگار حقیقی یک عشق واقعی.

برای جولیتا نیز همینطور بود.حتی اگر در دیدار نخست تحت تاثیر فدریکو قرار نگرفت.«شبیه درویش بود.شبیه گاندی…همه صورتش چشم بود،چشمانی پی جو، عمیق و بی قرار.»

از طرف دیگر برای فدریکو،عشق در اولین نگاه بود.فدریکو می‌گفت:«ریزترین پپرینو است.خیلی دوستش دارم. مدام من را می خنداند.»

در ضمن جولیتا الهام بخش  فدریکو شد که  بر آثار او تاثیر زیادی گذاشت.«جولیتا فوری مانند یک میل مبهم من را مفتون کرد…او نیاز به معصومیت را در من برگرداند. جادوها،افسون ها،بینشی که در کارهای من هست کلیدش جولیتاست.او دستم را گرفت و در درونم من را به جاهایی برد که هیچ وقت به آنجاها نمی رسیدم.»

سال 1945 خداوند به آنها پیر فدریکو را اعطا کرد که در بدو تولد درگذشت. این درد خیلی جانکاه بود .سال ها پس از این تراژدی ماسینا گفت:«نداشتن فرزند ما را به فرزندان هم تبدیل کرد. چیزی است که سرنوشت برای ما خواست.»

پیوند آنها واقعی و منحصربفرد بود. طوری که هیچ کس غافلگیر نشد که پنج ماه پس از مرگ فدریکو فلینی،جولیتا درگذشت. او جوان و  با آن لبخند زیبا  به سوی همسرش بازگشت.

هیچ کس انتظار نداشت، فلینی در 73 سالگی در حالی که پیری از او دورمانده و پروژه های زیادی برای تولید داشت،دنیا را ترک کند.در روزهای آخر او در بیمارستان لحظات سوررئالی بود:فرانکو زفیرلی، اوتوره اسکولا،روبرتو منونی و مائوریزیو مین  از او مراقبت می‌کردند و با رسانه ها درارتباط بودند. دوستش کاردینال برای سلامتی او دعا می‌خواند.اما درنهایت در مراسم بدرقه ی او برایش دعا خواند و شرکت کرد.

شاعران در روح و جسم ها زنده می مانند. اینطور نیست؟ آنها اندیشه های یک ملت هستند.پس از انتشار خبر فوت او مراسم تشییع و یادبودها برگزار شد.در شبکه های خبری روی جلد مجلات و روزنامه ها چهره ش نقش بست.چند هفته همه اندوهگین بودند و او را به یاد داشتند.

اما زندگی ادامه دارد.مانند همیشه. بهار سال بعد برای رفتن جولیتا گریستیم.و زیر لب گفتیم:«نتوانست بی او زندگی کند.» شاید حقیقت داشت اما جمله ای بسیار کلیشه ای و کوچکی برای توصیف اندوه یک همسر بود.زندگی سال های سال ادامه پیدا کرد.آثار فلینی هیچ گاه فراموش نشدند.نام او همیشه در کنار بزرگان سینماست.

 

سیمونه اسکویناتو(روزنامه نگار)