بایگانی‌ها

«آوای نابینایی»، سوتِ بلندِ قطارِ سینمای تازه هند

«آوای نابینایی»، سوتِ بلندِ قطارِ سینمای تازه هند
«آوای نابینایی»، سوتِ بلندِ قطارِ سینمای تازه هند

مرسده مقیمی

دنیای تصویرآنلاین-مدت‌هاست که در سینمای هند سلیقه مخاطب در حال تغییر است. هر فیلمی که پیش‌تر گیشه‌ها را فتح می‌کرد حالا مخاطب هندی را راضی نمی‌کند و در عوض فیلم‌هایی متفاوت‌تر توسط مردم دیده می‌شوند؛ اما سال 2018 عجیب‌ترین سالی بود که صنعت سینمای هند تجربه کرد. در سالی که امیر خان پس از دو سال دوری از پرده سینماها با فیلمی بسیار عظیم به همراه آمیتاب باچان به سینماها بازگشت و شاهرخ خان پس از یک سال و نیم، فیلمی پر انتظار روی اکران داشت و سلمان خان هم با قسمت سوم فیلم «مسابقه» به سینما آمد؛ هر سه خان با شکست‌های سنگینی مواجه شدند و فیلم‌شان علاوه بر نمره قبولی نگرفتن از منتقدان از سوی مردم نیز رد شد و در عوض فیلم‌هایی وارد باشگاه صد کروری شدند که هیچ کدام متعلق به سینمایی که صفت ماسالا را یدک می‌کشند، نبود. البته فیلم‌هایی هم بودند که با این‌که وارد باشگاه صد کروری نشدند با توجه به بودجه اندک‌شان به سوددهی رسیدند، اتفاقی که برای تولیدات بزرگ و پرستاره سال رخ نداد.

میان تمام فیلم‌های مهم و شاخص سال 2018 اما «آوای نابینایی» یا «ملودی کور» چیز دیگری بود. نه فقط در سال 2018 که شاید در دهه اخیر نتوان فیلمی نظیر آن را پیدا کرد. شگفتی‌ای که شاید هیچ‌کس انتظارش را نداشت و البته توانست با رعایت ریزه‌کاری‌هایی ضمن حفظ وجه متفاوت‌اش با فیلم‌های گیشه‌ای، دل مخاطب عام را نیز به دست آورد و به راحتی وارد باشگاه صد کروری‌ها شود و شاید اگر فیلم موفق «مبارک باشه» همزمان با این فیلم آن هم از یک بازیگر به اکران در نمی‌آمد به راحتی می‌توانست دویست کروری شود ولی از آن‌جا «مبارک باشه» فضایی عامه‌پسندتر داشت، بسیاری از کسانی که حضور آیوشمان کورانا در یک فیلم برای‌شان مهم بود «مبارک باشه» را به «آوای نابینایی» ترجیح دادند.

شریرم راگاوان با این که پانزده سال است فیلمسازی را آغاز کرده مانند بسیاری از همتایان‌اش، خود را موظف ندانسته که حتما هر سال یک فیلم بسازد یا نهایتا هر دو، سه سال یک بار فیلمی آماده اکران کند تا مبادا نامش از یاد برود و برای همین در طول این پانزده سال تنها پنج فیلم ساخته است. این‌که او در اولین تجربه کاری‌اش آن هم در سال 2004 که کسی در سینمای هند حتی به چنین ژانری فکر هم نمی‌کرد فیلمش را در گونه «نئونوآر» ساخت به خوبی نشان می‌داد راگاوان قصد ندارد یکی باشد مثل همه. فیلم‌های بعدی او هم گرچه فراز و نشیب‌هایی داشتند اما هیچ کدام فیلمی نبودند که بتوان آن‌ها را به بهانه کیفیت ضعیف‌اش به کلی کنار گذاشت. «آوای نابینایی» حاصل نگاه متفاوت راگاوان به سینما و البته که تجربه‌ای پانزده ساله اوست.

مضمون انتقام و جنایت تقریبا در همه آثار راگاوان دیده می‌شود اما پس از «انتقام» محصول 2015 شاید کمتر کسی فکرش را می‌کرد که روزی او یک تریلر جنایی را در بستر کمدی تعریف کند! و یک کمدی سیاه پیش روی مخاطب بگذارد و شاید غیرقابل باورتر از آن این بود که مردم از چنین فیلمی آن چنان استقبال کنند که اثری با این مختصات به موفق‌ترین فیلم سال بدل شود و در سایت IMDb بیشترین امتیاز را کسب کند.

«آوای نابینایی» که راگاوان آن را به همراه یک تیم چهار نفره نگاشته است؛ داستان پیانیستی است که برای متمرکز شدن روی موسیقی حرفه‌ای خود می‌خواهد نعمت بینایی‌اش را نادیده بگیرد. در واقع همان باور تقویت یک حس با نداشتن حسی دیگر. او اما تصادفا با دختری آشنا می‌شود و به او دل می‌بندد و برای همین دوست دارد وقتی کنار اوست تماشایش کند و رفتارهایش را زیر نظر بگیرد به همین دلیل آن لنزی که بینایی را از او می‌گیرد از چشمانش در می‌آورد و تنها عینک آفتابی‌اش می‌شود نشان نابینایی‌اش ولی در واقع او حالا همه چیز را می‌بیند. او که در نوازندگی مهارت خاصی دارد توسط یکی از مشتریان رستورانی که در آن می‌نوازد به محلی برای اجرای موسیقی می‌رود اما وقتی آن‌جا می‌رسد متوجه وقوع قتلی می‌شود و پس از مراجعه به پلیس درمی‌یابد دامنه جنایتی که شاهد آن بوده، بیشتر از آن چیزی است که در ابتدا گمان می‌کرده و این خود آغاز غافلگیری‌های بعدی است.

بزرگترین نقطه قوت «آوای نابینایی» پیش و بیش از کارگردانی حساب‌شده راگاوان فیلمنامه‌ایست که پر از غافلگیری‌های به جاست. جالب این‌که پیش بردن یک تریلر جنایی با همه لحظات نفس‌گیرش به صورت همزمان با لحظات کمدی کاملا قابلیت این را داشته تا فیلم را به نابودی بکشاند اما راگاوان به کمک فیلمنامه حساب‌شده‌اش چنان همه چیز را به جا و به موقع به تصویر می‌کشد که فیلم را به بهترین اثر هندی دهه اخیر تبدیل می‌کند. راگاوان در فیلم تازه‌اش چنان ضرباهنگ درستی دارد که تقریبا محال است مخاطب را حتی یک بار وادارد تا نیم نگاهی به ساعتش بیاندازد. تدوین پوجا لادا سورتی بازوی اصلی تیم برای حفظ ضرباهنگ فیلم است. او به کمک فیلمنامه خوب راگاوان و تیمش آمده و ضرباهنگ فیلم را کاملا متناسب با فضای آن تنظیم کرده به طوری که در تنها جشنواره برگزار شده تا اکنون توانسته جایزه بهترین تدوین را از آن خود کند. سورتی البته علاوه بر تدوین، یکی از نویسندگان فیلمنامه است و همین سبب شده تا تدوین کاملا در اختیار ژانر و در خدمت فیلمنامه باشد. تابو و آیوشمان کورانا که متعلق به دو نسل متفاوت بازیگران هندی هستند هر دو یکی از بهترین نمایش‌های‌شان را در این فیلم ارائه می‌دهد. هرچند که تابو به علت کسوت و تجربه‌اش، کارنامه پرباری دارد و پیش از این هم نقش‌های ماندگاری ایفا کرده که در ذهن همگان مانده است. بعید است کسی بازی او در نقش «گرترود» را در اقتباس هندی «هملت» از خاطر برده باشد. کورانا که از خوانندگی وارد بازیگری شده و حضورش در سینما ده ساله هم نشده، گرچه همواره مستعد نشان داده اما هرگز چنین نمایش کم نقصی مقابل دوربین نداشته است. بازیگرانی که نقش‌های کوتاهی دارند نیز کارشان را درست و دقیق انجام می‌دهند. رادیکا آپته که یکی از بازیگران موفق هندی است و گرچه نقش کوتاه‌اش مجال چندانی به او برای بروز هنرش نمی‌دهد اما نمایش قابل قبولی دارد. استفاده به جا و به اندازه از موسیقی و البته ملودی‌های گوش‌نواز آمیت تیواری و تیمش از دیگر نقاط قوت فیلم است. یکی دیگر از وجوه تمایز «آوای نابینایی» این است که این فیلم نه تنها فاصله‌ای جدی و نجومی با تولیدات سطح پایین سینمای بدنه دارد که حتی از رقیبانش در سینمای تازه هند نیز پیشی می‌گیرد.

حالا در حالی سینمای هند سال 2019 را آغاز کرده که خوب می‌داند دیگر مردم هند به هر چیزی آری نمی‌گویند؛ دیگر برای نام فلان کاپور مطرح یا فلان خان معروف یک فیلم را بارها و بارها در سینما نمی‌بینند، بلکه شاید حتی یک بار هم به تماشایش ننشیند! حالا مردم قصه خوب و جذاب را به قصه‌های تکراری و مستعمل ترجیح می‌دهند. حالا وقت آن است ماسالاسازها بدانند دیگر حنای‌شان پیش مردم رنگی ندارد! یا صدای فریاد مردم و پس زدن پیاپی آثار تکراری و بی‌اثرشان را می‌شنوند و تغییر را می‌پذیرند یا برای همیشه سهم‌شان از سینما می‌شود چشم دوختن به پرده نقره‌ای و دست زدن برای کسانی که به استقبال تغییر رفتند و سینمای هند را دگرگون کردند. حالا تشویق‌ها و در صف ایستادن‌ها مال آن‌هاست، مال آن‌ها که سینمای هند را روز به روز بهتر و قوی‌تر می‌کنند و کاش قدیمی‌ترها کنارشان بایستند و دست به دست‌شان دهند برای با قدرت ادامه دادن این مسیر، نه این‌که باز هم مصرانه بخواهند فرمول‌های امتحان پس‌داده بیست سال قبل را بازسازی کنند. کاش همه دست به دست این جوان‌های پرانگیزه دهند تا کلی قصه خوب از ترس نفروختن در کمدها خاک نخورد و کلی کارگردان بااستعداد به جای ساختن فیلم محبوب‌شان ناچار نشوند به ساختن ماسالاهای بی‌خاصیت. این جوان‌ها، این نسل تازه با شهامت‌شان آن فیلمنامه‌های خاک خورده را از کمد بیرون کشیدند و تعداد زیادی از کارگردان‌های اسیر در سینمای بدنه را آزاد کردند و به بسیاری از کارگردانان دغدغه‌مند کم‌کار جرئت با قدرت پشت دوربین قرار گرفتن را دادند. کاش همه کمک‌شان باشند در این گام مهم تا روزی نه چندان دور بعد از این همه سال عشق و جنون این مردم به سینما، مردم جهان نشان‌شان دهند و مجسمه طلایی‌شان را راهی بمبئی کنند؛ شهری که بدون سینما از معنا تهی می‌شود.

 

*ماسالا به فیلم‌هایی گفته می‌شود که مخلوطی از چند ژانر است. به علاوه جذابیت‌های بصری متفاوت، مثل ماشین‌های لوکس، رقص، حرکات ابرقهرمانی، چاشنی‌های عاشقانه و…