بایگانی‌ها

یک دنیای فانتزی ناقص

یک دنیای فانتزی ناقص
یک دنیای فانتزی ناقص

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-سینما به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین پدیده هنری که یک سر آن به خلاقیت و سر دیگر آن به اقتصاد وصل شده،همواره سرگرمی و سرگرمی سازی را در اولویت قرار داده و برای تحقق بخشیدن به آن هرساله میلیون ها دلار صرف رسیدن به آن می کند.برای مثال تنها کافی است به فیلم‌های ابرقهرمانی هالیوود در دو دهه اخیر نگاه کنید که تا چه اندازه به مفهوم واقعی سرگرمی نزدیک شده و رونق فوق العاده ای به تجارت خود بخشیده اند.اما در سینمای ایران از آنجایی که می خواهد متفاوت از جریان روز سینمای جهان حرکت کند،همچنان به تعداد زیادی از سینماگران برمی خوریم که هدفشان از فیلمسازی چیزی نزدیک به مددکار اجتماعی بودن و صدور بیانیه های اجتماعی آن هم در ظرفی زیر نود دقیقه است! در طرف دیگر هم با تهیه کنندگان و کارگردان هایی مواجه می شویم که سرگرمی را در سطحی نازل تعریف کرده و اغلب به کمدی هایی گرایش نشان می دهند که برای خنداندن مخاطبان خود به هر روشی متوسل می شوند!

«قانون مورفی» ساخته رامبد جوان که این روزها با فروش خوب خود به گیشه سرد زمستان گرما بخشیده،نمونه مناسبی از سینمای سرگرم کننده به حساب می آید هرچند که نمی توان چشم روی ضعف های ریز و درشت آن بست.جوان که علاقه زیادی به کمدی-فانتزی دارد،در «قانون مورفی» تلاش کرده تا دنیایی بسازد که بتواند در آن وجوه فانتزی گونه داستان خود را به باور مخاطبانش بنشاند.

به همین خاطر هم فصل افتتاحیه درخشانی را تدارک دیده که بالاتر از استانداردهای سینمای ایران به ویژه گونه کمدی قرار دارد.فرخ افسر جوان پلیس همراه همکارش احمد در تعقیب مردی با لباس و گریم دلقک هستند که دیوانه وار در شهر می راند.بدشانسی های زنجیره وار فرخ در این تعقیب و گریز،موتور حرکت داستان به حساب آمده و در نهایت به یک حادثه محرک(شلیک اشتباهی به بازیگر مشهور مهناز افشار و تعلیق از کار)منتهی می شود.

نویسندگان فیلمنامه «قانون مورفی» که چندان هم نام آشنا نیستند،در همان سکانس اول فیلم از «قانون مورفی» نام برده و فرخ را شخصی معتقد به آن نشان می دهند.قانون مشهور ادوارد مورفی محقق و مهندس نیروی هوایی که بر طبق این نظریه،همیشه تمام بدشانسی ها بر سر کسی می آید که در موقعیتی نامناسب قرار گرفته و او را در شرایطی بغرنج قرار می دهد.در همین سکانس تعقیب و گریز هم بارها فرخ در موقعیتی قرار می گیرد که یاد مورفی افتاده و حتی بدوبیراهی هم نثارش می کند.موضوعی که در این سکانس به خوبی جا افتاده و به خلق چند شوخی درخشان منجر شده است.برای مثال می توان به جا نرفتن دنده اتومبیل،گیر کردن آژیر پلیس و …اشاره کرد که زنجیروار پشت سرهم قرار گرفته و در خنداندن تماشاگران هم موفق عمل می کنند.تیراندازی اشتباهی به احمد و پس از آن به مهناز افشار که در حال تمرین روی صحنه نمایش است،زنجیره بدشانسی های فرخ را کامل کرده و زمینه را برای رسیدن پرده اول فیلمنامه به نقطه عطف فراهم می کند.

مابین این دو بخش هم سکانس حضور فرخ در آپارتمانش قرار داده شده که طی آن همسر سابقش به سراغش آمده و آخرین مهلت پرداخت قسط مهریه اش را به او یادآوری می کند.تلفن بهمن دوست قدیمی فرخ که زمانی پلیس بوده و حال دخترش دزدیده شده،نقطه عطف پرده نخست «قانون مورفی» را رقم زده و قصه را به خوبی وارد فاز تازه ای می کند.جایی که بهمن روی فرخ به عنوان پلیس حساب باز کرده در حالی که او به خاطر خرابکاری هایش از کار تعلیق شده و حتی نشان پلیس را هم به همراه ندارد.فصل حضور فرخ در خانه بهمن که افراد زیادی را به عنوان مظنون دستگیر کرده و به خانه آورده،خوب از کار درآمده و خیلی زود تماشاگر را با شخصیت خاص بهمن آشنا می کند.تاکید فرخ روی شمردن اعداد هنگام فوران خشم هم بخش دیگری از شخصیت بهمن را آشکار کرده که در ادامه به چند شوخی بانمک با محوریت همین عصبانیت ختم می شود.فصل تعقیب و گریز این دو با دختر جوانی که برادرش از محل آدم رباها با خبر است،فصل جذاب و نفسگیری است که در آن به خوبی از فضای بازارهای محلی شمال ایران بهره گرفته شده است.هر چند که می توانست در تدوین کوتاه تر هم بشود.گرسنگی دو روزه فرخ هم ایده جذابی برای خلق شوخی های زنجیروار است که یکی از آنها عالی از کار درآمده است:خوردن دو تکه بزرگ از کیک حشیش داخل ویلای سه جوان مظنون که در ادامه به چند شوخی درخشان منجر می شود.اما درست از جایی که پای رییس باند خلافکارها(منوچهر)که خرده حسابی قدیمی با بهمن دارد به میان کشیده می شود،فیلم لحن فانتزی غلیظی به خود گرفته و یکدستی اش کاملا از دست می رود.برای مثال تنها کافی است به سکانس طولانی تیراندازی دو طرف به یکدیگر که طبق منطق کارتونی حاکم بر آن نباید کسی زخمی یا کشته شود،نگاه کنید.درگیری آنها روی دریا هم به لحاظ فنی خوب و پذیرفتنی از آب درآمده و هیجان نسبتا مناسبی هم بر آن حاکم است.«قانون مورفی» این بار به نفع فرخ عمل کرده و سرنوشت منوچهر را هم رقم می زند.

فیلم سینمایی «قانون مورفی» برخلاف بسیاری از کمدی های اکران شده امسال چندین شوخی جذاب و درست نوشته شده داشته و به نظر نیازی به شوخی های منشوری و خط قرمزی ندارد.اما در کمال تعجب شاهد چند فقره از آن در فیلم هستیم که نیازی به آن نبوده و چهره فیلم را خدشه دار کرده است.انتخاب امیر جدیدی برای ایفای نقش فرخ نیز انتخاب چندان هوشمندانه ای نبوده و نشان می دهد که جدیدی برای بیرون رفتن از کلیشه همیشگی خود نیاز به زمان بیشتری دارد.امیر جعفری در نقش بهمن بهتر کار کرده و به خوبی از فیزیکش در ایفای آن بهره گرفته است.“«قانون مورفی» با همه ضعف های ریز و درشت خود،تلاشی قابل احترام برای ساخت فیلمی سرگرم کننده با رعایت استانداردهای تکنیکی است که می توانست بهتر از اینها از کار درآید.