بایگانی‌ها

تلخی تنهایی

تلخی تنهایی
تلخی تنهایی

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-ساخت فیلم درباره یک اسطوره که مورد تقدیس مردم بوده و مرگش نیز پس از گذشت نیم از قرن از آن همچنان در هاله ای از ابهام قرار گرفته،کار سخت و سنگینی است که سال ها پیش زنده یاد علی حاتمی در دو مرتبه آن را استارت زده اما در نهایت موفق به انجام آن نشد.بهروز افخمی هم دنباله کار نیمه تمام حاتمی را گرفت اما با زیرکی فیلم نوآر خود را ساخته و از نزدیک شدن به غلامرضا تختی اجتناب ورزید.                   حال این روزها با فیلمی از بهرام توکلی روبرو هستیم که تمام قد به جهان پهلوان پرداخته و تلاش کرده تا زندگی او از کودکی تا مرگ را به تصویر بکشد.کاری که تا حدودی زیادی هم با موفقیت انجام داده اما ظرف زمانی 100 دقیقه ای فیلم هم اجازه پرداختن بیشتر را به او نمی داده است. او که همراه سعید ملکان فیلمنامه فیلمش را نوشته و اتفاقا یکی از نقاط قوت کار هم همین فیلمنامه است،از روش غیرخطی در روایت قصه اش بهره گرفته و قصه را از سه روز پیش از مرگ تختی آغاز کرده و سپس با یک فلاش بک به کودکی او داستان را از سر می گیرد.در این بخش که بازیگران خردسال زیادی هم در مرکز آن قرار دارند،با تختی کم سن و سال و خانواده پرجمعیت و فقیرش آشنا می شویم که پدرش رجب هم پس از واگذاری اجباری یخچال های طبیعی اش به ماموران حکومتی دچار اختلال روانی شده است.توکلی در این بخش کاملا از همان مستنداتی بهره گرفته که زنده یاد علی حاتمی هم در فیلمنامه اش آورده بود.اما مشکل اینجا است که فضایی که توکلی و طراح صحنه اش از تهران پیش از اشغال متفقین ساخته اغراق های زیادی داشته و تا جایی پیش رفته اند که تماشاگر آن را با شهرهای فقرزده و پرجمعیت هندوستان اشتباه خواهد گرفت!.هر چند که بخش هایی از آن با واقعیت های موجود تناسب درستی داشته و از اغراق های اشاره شده مصون مانده است.بخش های مربوط به کار تختی در راه آهن مسجد سلیمان که همراه با شروع ورزش کشتی توسط اوست،حکم پاساژی برای ورود فیلم به بخش معروفیت و قهرمانی های جهانی را دارد.جایی که نقطه قوت فیلم به حساب آمده و توکلی ضرب شست های کارگردانی خوبی را در آن نشان داده است.برای مثال هم می توان به مسابقات جهانی هلسینکی و المپیک ملبورن اشاره کرد که به ترتیب یک نقره و یک طلا را نصیب غلامرضا تختی کرده و او را بر سر زبانها انداخت.بازسازی دقیق استادیوم ها و دکوپاژ استادانه و نفس‌گیر توکلی در سکانس های مربوط به کشتی ها،تماشاگر را به یاد درام های ورزشی و قهرمان محور مشهور تاریخ سینما می اندازد.به خصوص فیلمبرداری سیاه و سفید حمید خضوعی ابیانه که وجوه مستندگونه سکانس های فوق را به شدت افزایش داده است.در عین حال توکلی از قصه گویی و راه رفتن روی طناب های باریک حاصل از حضور یک اسطوره همچون تختی در مرکز آن،طفره نرفته و تقریبا به تمامی ماجراهای زندگی نسبتا کوتاه او پرداخته و شخصیت های مختلفی را وارد آن کرده است. از دوست گلفروش تختی تا خانواده پرجمعیت اش که در انتهای آن همسرش قرار دارد.نیمه دوم فیلم و از جایی که تختی از قهرمانی فاصله گرفته و منفور دربار و محبوب القلوب میلیون ها نفر از مردم ایران می شود،فیلم فضای کدرتری به خود گرفته و موتور قصه برای رسیدن به پایان تراژیک زندگی قهرمان و پهلوان افسانه ای معاصر ایران روشن می شود.در این بخش،سکانس درگیری یکی از ملی پوش ها با تختی که به محبوبیت او حسادت می کند گنجانده شده که کلید بسیاری از رازهای مرگ تختی است که توکلی و ملکان شجاعانه به سمت طرح آن رفته اند.در عین حال همان طور که از زبان راوی داستان(گزارشگر مسابقات کشتی/عطا الله بهمنش)می شنویم،مهم زندگی تختی بوده و نه مرگش و اینکه بسیاری از همدوره ای هایش با وجود گرفتن مدال های رنگارنگ و عمری نسبتا طولانی با مرگشان از یاد مردم رفته اند اما تختی برای مردم در همان 37 سالگی(تاریخ فوتش)مانده و همچنان جوان مانده است.هر چند که فیلم می توانست کمتر روی کمک های بی دریغ تختی به مردم که زبانزد همگان است مانور داده و بیشتر به تنهایی های درون او و دوره تلخ تنهایی وی پیش از مرگ می پرداخت.در این بین برخی داستانک های موجود در فیلمنامه این فیلم خوب از کار درامده و پازل به هم ریخته قهرمان آن را کامل کرده و برخی دیگر چنین کارکردی نداشته و صرفا قصه را حجم داده اند.داستانک مربوط به دختری که در بچگی همبازی تختی بوده و حال در جوانی عاشق اوست،از جمله نمونه های موفق است و در کنار آن می توان به بخش های مربوط به برادر تختی اشاره کرد که داستانک بی رمق و بیش از اندازه بها داده شده به حساب می آید.توکلی که در ابتدا امیر جدیدی را برای ایفای نقش غلامرضا تختی انتخاب کرده بود و پس از چند ماه از آن منصرف شد،از سه نفر برای ایفای نقش کودکی،نوجوانی و جوانی تختی بهره گرفته و از هر سه هم بازی های درخشانی گرفته است.به خصوص دومی و سومی که جادوی گریم سعید ملکان،شباهت فوق العاده ای را به وجود آورده است.استفاده از صدای شخصی دیگر روی چهره تختی که صداسازی فوق العاده ای هم انجام داده،ایده ای هوشمندانه برای ساختن تختی روی پرده سینما محسوب می شود.هر چند که جنس استودیویی این صدا گاه تو ذوق زده و مخاطب را متوجه آن می کند.تنها ای کاش توکلی سکانس پایانی فیلمش که حاوی تصاویر مستند دیده نشده ای از روز مرگ و مراسم تشییع جهان پهلوان است را کنار گذاشته و به همان پایان به شدت سینمایی فیلمش قناعت می کرد.  بخش مهمی از کیفیت بالای این فیلم بیش از هر چیز به هماهنگی گروه تولید یکدست و حرفه ای آن که سال قبل فیلم تنگه ابوقریب را در جشنواره داشته اند،برمی گردد و بار دیگر بر موضوعی صحه می گذارد که سینمای ایران همواره از آن گریزان است.موضوعی کلیدی به نام کار گروهی و تبدیل شدن یک دفتر فیلمسازی به استودیو و پیروی از اصول ثابت و کلیدی نظام استودیویی.