بایگانی‌ها

این قاب ها حرف می‌زنند!

این قاب ها حرف می‌زنند!
این قاب ها حرف می‌زنند!

مجمد جلیلوند

 

دنیای تصویرآنلاین-یکی از وظایف سینما که آن را به هنری ماندگار تبدیل کرده و میلیون ها نفر را به طرف خود کشانده،واکنش نشان دادن آن به اتفاق های تاریخی است.گاه این اتفاق ها می تواند بسیار ساده و پیش پاافتاده بوده و گاه موضوعاتی باشد که میلیون ها نفر را در یک مدت زمان مشخص به خود مشغول کرده باشد.برای مثال هم می توان به جنگ دوم جهانی و نیز جنگ تحمیلی اشاره کرد که هریک از آنها در یک بازه زمانی چند ساله میلیون ها نفر را درگیر خود کرده و آثار و عوارض آن هم تا سال ها بعد وجود داشته است.

سینما به عنوان هنر هفتم همواره به رویدادهایی از این جنس واکنش نشان داده و حتی سال ها پس از پایانش هم به آن می پردازد.جالب اینکه مردم هم از این آثار استقبال می کنند در حالی که عمر بسیاری از آنها به زمان آن رویداد خاص قد نمی دهد.سینمای ایران نیز به تاسی از سینمای جهان نسبت به وقایع مهم جامعه واکنش نشان داده و آثاری را روانه پرده نقره ای کرده که از آن میان تنها تعداد اندکی به ماندگاری در گذر زمان دست یافته اند.نزدیک به ده سال پیش و در خردادماه 1388،انتخابات ریاست جمهوری با حضور چند نامزد به شکلی گرم و تنگاتنگ آغاز شده تا اینکه در نهایت نام محمود احمدی نژاد پس از شمارش آرا به عنوان رییس جمهور منتخب اعلام شد.پس از اعلام نتایج آرا،تعدادی از مردم نسبت به برنده نشدن کاندیدای خود معترض بوده و اعتراض هایی را شکل دادند که از آن تحت عنوان فتنه هشتاد وهشت یاد شده است.سینمای ایران نیز در فیلم هایی همچون:«پایان نامه» ساخته حامد کلاهداری و« قلاده های طلا» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند که دومی با استقبال خوب مخاطبان همراه شد.

«آشغال های دوست داشتنی» ساخته محسن امیریوسفی که چند سالی در محاق مانده و به تازگی به اکران عمومی درآمده،دیگر فیلمی است که به شکل غیرمستقیم به این روزها پرداخته و آن را دستمایه ای برای روایت قصه خود قرار داده است.فیلم بیش از آن که فیلمی سیاسی باشد یک ملودرام خانوادگی با پس زمینه سیاست است که طنز کمرنگی هم در آن جریان دارد.قهرمان فیلم زن میانسالی به نام منیر است که سال ها پیش همسرش محمد علی در زمان دکتر مصدق فعالیت های سیاسی داشته و در کودکی هم شاهد دستگیری پدرش در دوره رضا شاه بوده است.در عین حال یکی از پسرهایش(امیر)در جنگ تحمیلی شهید شده و پسر دیگرش(رامین)سال ها پیش از ایران مهاجرت کرده است.تنها برادرش منصور نیز در دوره شاهنشاهی زندانی سیاسی بوده و شکنجه شده و در سال های پس از انقلاب جذب گروهک منافقین شده و اوایل دهه شصت اعدام شده است.فیلم قصه یک روز از زندگی منیر در خانه ای سوت و کور است که تنها گهگاه یکی از اقوامش(سیما)به او سر می زند.هجوم عده ای جوان به خانه او به عنوان پناهگاه و علامت رنگی کشیده شده روی درب خانه منیر،حادثه محرک پرده نخست فیلمنامه به حساب می آید که او را به تکاپو برای جمع کردن اشیایی می کند که به نظر وی خطرناک می رسد.حرف زدن او با قاب عکس های هر یک از عزیزانش که گوشه ای از طاقچه گذاشته شده،ایده ای جذاب برای شکل گیری داستان در پرده میانی فیلمنامه است که خوب پرورش یافته و در عرض گسترش پیدا کرده است.از اینجا به بعد منیر مشغول گفتگو با آدم های داخل عکس ها است که هر یک افکار و عقاید خاص خود را داشته و گاه در تعارض فراوان با یکدیگر هستند.برای نمونه هم می توان به پسر شهید منیر اشاره کرد که در عکس در حال شلیک پشت اسلحه دوشکا است و به لحاظ عقیدتی زاویه بسیار با دایی اش منصور دارد.محمدعلی هم همچنان همان مرد سنتی دهه چهل است که پس از کودتای بیست و هشت مرداد و دستگیری اش،راه خود را از سیاست جدا کرده و از راه تجارت ثروت خوبی کسب کرده است.بخش مهمی از بار طنزآمیز داستان هم به دوش اوست که گاه در برخورد با منیر لحظات بانمکی را شکل می دهد.رامین هم یکی دیگر از شخصیت های شیرین آشغال های دوست داشتنی است که سال ها پیش برای تحصیل در رشته ای معتبر با پول پدر روانه اروپا شده اما به سمت موسیقی رفته و در این رشته فارغ التحصیل شده است.یک دمدمی مزاج کامل که در روزهای ناآرام پایتخت در خرداد هشتادوهشت می خواهد به ایران و خانه پدری اش برگردد.بخش مهمی از پرده میانی فیلم را گفتگوی شخصیت های داخل قاب عکس ها با منیر و نیز یکدیگر تشکیل داده که گاه کشدار به نظر رسیده و فیلم را کاملا از ریتم می اندازند.به خصوص در بخش مربوط به منصور و اصرار منیر به او برای لو دادن مخفیگاه اسلحه کمری که زمان زیادی از فیلم را به خود اختصاص داده و فیلم را به یک نمایش رادیویی تبدیل کرده است!.امیریوسفی برای پایان بندی فیلم خود سرانجام دوربینش را به کوچه محل زندگی منیر برده تا کیسه زباله بزرگ سیاه رنگ اش را در سطل سوخته پلاستیکی شهرداری بندازد.بازگشت منیر به طرف سطل زباله سر کوچه که محتویاتش را کامیون حمل زباله با خود برده،نقطه پایانی بر فیلم صد دقیقه ای «آشغال های دوست داشتنی» است که می تواند همچنان در ذهن مخاطبان خود ادامه پیدا کند.امیریوسفی در این فیلم بازیگران خوبی همچون:شهاب حسینی،اکبر عبدی،حبیب رضایی و هدیه تهرانی را برای ایفای نقش هایش انتخاب کرده و آن را به یکی از مهمترین نقاط قوت آن تبدیل کرده است.ضمن این که همچون دو فیلم قبلی اش(خواب تلخ و آتشکار)،رگه هایی از کمدی در فیلم به چشم می خورد که برای مخاطب جذابیت هایی دارد.با همه اینها،آشغال های دوست داشتنی فیلمی ماندگار در تاریخ سینمای ایران نبوده و نمی تواند به در پانتئون فیلم های به یادماندنی تاریخ سینمای ایران جایی برای خود دست و پا کند.