دنیا میرکتولی
دنیای تصویر آنلاین: مارلون براندو به حق ستایششدهترین بازیگر تاریخ سینماست. پیشکسوت سبکِ «متد اکتینگ» یا «بازیگری متد» که وقتی وارد دنیای بازیگری شد، اتفاق خارقالعادهای در تئاتر و سینما رخ داد. او رمز شخصیتها را باز میکرد، صورت خود را تبدیل به پردۀ نمایش میکرد و تمام تجربیات و احساسات زندگیاش را در همۀ اجزای چهرۀ خود نمایان میساخت. مارلون از بروز ناچیزترین جزئیات شخصیتها هم غافل نمیماند و برای جانبخشیِ کامل به هر کاراکتر، بداههپردازی میکرد. او از تعاریف معمول بازیگری و روشهای تکراری که بازیگرانِ پیش از خودش بلد بودند، فاصله گرفت و به جای تکرار، خلق میکرد. هنر بازیگری با او بود که تبدیل به یک دنیا شد؛ دنیایی بزرگ، شکوهمند و بینهایت. بازلی کراوزر منتقد نیویورک تایمز دربارۀ او گفته است: «تصویر براندو آنقدر قدرت دارد که سینما را میلرزانَد».
به بهانۀ نود و پنجمین زادروز مارلون براندو، نگاهی میاندازیم به یکی از ماندگارترین نقشهای این اسطورۀ بازیگری:استنلی کووالسکی در «اتوبوسی به نام هوس» ساختۀ الیا کازان، محصول سال 1951.
همۀ دوستداران سینما حداقل در یک مورد میتوانند همنظر باشند و آن اینکه هیچ بازیگری نمیتوانست شخصیت استنلی کووالسکی در نمایشنامۀ تنسی ویلیامز را مثل مارلون براندو تمام و کمال خلق کند. استنلیِ «اتوبوسی به نام هوس» از نظر ویژگیهای شخصیتی –چه روانی و چه فیزیکی- یکی از پیچیدهترین نقشهای تاریخ سینماست که حتی فکر کردن به آن هم میتواند لرزه بر اندام هر بازیگری بیندازد. اما براندو در دومین تجربۀ سینماییاش (اولین فیلم او «مردان» ساختۀ فرد زینهمان است) کولاک کرد و پس از گذشت حدود هفت دهه از تولید این فیلم، دوستداران و صاحبنظران سینما در خاطرات سینماییشان از استنلی کووالسکی به عنوان یکی از جاودانهترین شخصیتهای تاریخ سینما یاد میکنند.
سال 1947 مارلون به دعوت الیا کازان به منزل تنسی ویلیامز رفت که آن زمان، نگارش نمایشنامۀ «اتوبوسی به نام هوس» را تازه به پایان رسانده بود. مارلون بخشهای مربوط به استنلی کووالسکی را خواند و از نقش خیلی خوشاش آمد. ویلیامز بعدها گفت: «آن جوان قشنگ و قدبلند، همان استنلی کووالسکی است که در نمایشنامه تصورش را کرده بودم». همان سال، وقتی کازان و ویلیامز تصمیم گرفتند نخستین اجرای نمایشنامۀ «اتوبوسی به نام هوس» را روی صحنه ببرند، هر دو در یک مورد با هم اتفاق نظر داشتند و آن سپردن نقش استنلی کووالسکی به مارلون براندو بود. آن 855 شبی که نمایش ویلیامز در برادویِ شهر نیویورک روی صحنه رفت، در واقع مقدمهای درخشان بود برای ظهور تأثیرگذارترین بازیگر تاریخ سینما.
سال 1951 براندو دوباره برای ایفای نقش استنلی انتخاب شد، اما این بار جلوی دوربین. کازان که کارگردانی این اقتباس سینمایی را بر عهده داشت، تغییرات اندکی در نقش داد و براندوی کارآزموده آنقدر باذکاوت بود که تفاوتهای جزئیِ دو اجرای تئاتر و سینما را کاملا درک کند و هر نکتهای از سیمای استنلی را در بازی خود انعکاس دهد. استنلی نقشیست انفجاری که همگان را شوکه میکند؛ شخصیتی تاریک و خشن که میتواند نماد هیولاها باشد. جانوری چموش و وحشی، با آن زیرپوش مرطوب و چسبناک و آن رفتار و گفتار سلطهجویانه، که هر لحظه انتظار یک حملۀ بیرحمانه ازش میرود. واکنشهای استنلی در هر لحظهای که حضور دارد، غیر قابل پیشبینی است و تماشاگر را نیز مثل شخصیتِ بلانش دوبوآ حیرتزده میکند. اما اگر به عمق همین شخصیتِ هیولاوار برویم، میبینیم که او فقط یک وجه ندارد و شخصیتیست با وجوهِ متناقض: آدمی توأمان درندهخو و ترحمبرانگیز. و این البته به نوع بازی دقیق و درست و متعادل براندو برمیگردد. ورای ظاهر پرخاشگر و خشونت بدوی استنلی، عقدهها و سرخوردگیهایی وجود دارد که همواره آزارش میدهد. براندو نه تنها ریزترین جزئیات این نقشِ چندلایه را در نگاهها و همۀ اعضای چهره و بدن خود بازتاب میدهد، بلکه با نبوغ و هوشمندیاش ابعاد تازه و حیرتانگیزی را هم به نقش میافزاید. خودِ براندو گفته که از اینگونه مردان بیزار و متنفر است و چون هیچ چیزِ شخصیتِ خودش شبیه استنلی نبوده، نقش به حدی فشار روحی روی او وارد کرده که ناچار شده نزد روانکاو برود.
مارلون براندو در کتاب خاطرات خود انتخاب ویوین لی برای نقش بلاش دوبوآ را بسیار بهجا و مناسب میداند. ویوین که قبلا نقش بلانش را روی صحنۀ تئاتر لندن در نمایشی به کارگردانی همسرش لارنس الیویر اجرا کرده بود، در سکانسهای رویارویی با براندو تحت تأثیر رفتار بداهۀ او قرار میگیرد و گام به گام همراه با او پیش میرود و تنشهای نقش را همراه با ضرباهنگ داستان، از صحنهای به صحنۀ دیگر میکشانَد. جدالهای خیرهکنندۀ میان این دو و عکسالعملهای انفجاری و خشونتآمیز براندو در مقابل بیقراری و درماندگیِ زنی بختبرگشته که به تدریج به سمت فروپاشی و جنون میرود، همزمان هم تماشاگر را مرعوب میکند و هم همدلی او را برمیانگیزد. مارلون براندو و ویوین لی مصائب روحی و رنجهای روانیِ زیادی را به جان خریدند تا جهانی بیافرینند که مخاطب را میخکوب کند. این تأثیر تلخ و ویرانگر را به لطف بازیهای بکرِ این دو بازیگر بزرگ، در هر نوبت تماشای فیلم میتوان تجربه کرد.