بایگانی‌ها

نون.خ:برگ برنده تلویزیون در تعطیلات نوروز

نون.خ:برگ برنده تلویزیون در تعطیلات نوروز
نون.خ:برگ برنده تلویزیون در تعطیلات نوروز

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-نوروز فرصتی مغتنم برای برنامه سازان تلویزیون در راستای جذب مخاطب است که از میان آنها مجموعه‌های تلویزیونی قابلیت فوق العاده ای برای جذب مخاطبان میلیونی دارند.چرا که عموم مخاطبان تلویزیون علاقه فراوان به شنیدن قصه دارند و سریال های تلویزیونی این بستر را برای آنها فراهم می کنند.نوروز امسال برخلاف سال های اخیر خبری از «پایتخت» نبوده و دیگر سریال ها فرصت مطلوبی برای رقابت تنگاتنگ با یکدیگر پیدا کردند.چرا که در سال های اخیر، «پایتخت» با فاصله ای نجومی در صدر میزان رضایت مخاطبان بوده و الباقی برای رتبه های بعدی تلاش می کردند.از میان سریال های پخش شده در این ایام،«نون.خ» به کارگردانی سعید آقاخانی بیش از بقیه مورد توجه مردم قرار گرفته و بیشتر دیده شد که بخشی از آن به واسطه کیفیت کار و بخش دیگر به خاطر نزدیکی فضای آن به سری پایتخت بوده است.

سعید آقاخانی یکی از بازیگران عرصه طنز تلویزیونی است که به مرور به سمت کارگردانی رفته و سریال های مختلفی را کار کرده که برخی از آنها همچون: «زن بابا و دزد و پلیس» عالی از کار درآمده و مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار گرفته است.او در« نون.خ» تلاش کرده تا به شکل متفاوت تری از کمدی بپردازد.یک کمدی متکی بر لهجه که بخش مهمی از آن هم در یکی از مناطق کردنشین ایران می گذرد.«نون.خ» داستان زندگی نورالدین خانزاده تاجر خرده پای تخمه آفتابگردان است که محصولات زمین های همشهریان خود را به کمک تاجری اهل تهران به نام میرزایی به ترکیه صادر کرده و از این راه پول خوبی نصیب خود و همشهریان خود کرده است.دو سه قسمت نخست سریال هم در فضای روستا و رابطه محترمانه نورالدین و اهالی آن می گذرد که شناخت خوبی نسبت به آنها به مخاطبان کار می دهد.مرگ تاجر تخمه ها در تهران،نخستین و مهمترین نقطه عطف فیلمنامه سریال است که در جای درستی قرار داده شده و قصه را وارد فاز تازه ای می کند.فازی که در آن اهالی روستا نسبت به نورالدین تغییر موضع داده و تا جایی پیش می روند که به روال مفسدین اقتصادی دستگیر شده،او را به اختصار نون.خ می نامند!.آقاخانی در بخش های مربوط به روستا بهتر و مسلط تر عمل کرده و شوخی های بعضا درخشانی را تدارک دیده که مخاطبان را به خوبی می خنداند.برای مثال هم می توان به قضیه زلزله و چگونگی پناه گرفتن هنگام آن توسط نورالدین اشاره کرد.همینطور خرید جهیزیه رفتن دختر نورالدین و نامزد شیرین عقلش که از خرید ماشین ظرفشویی شروع شده و در نهایت به چند بسته اسکاچ ختم می شود!.

سقوط سریال درست از جایی آغاز می شود که نورالدین برای گرفتن طلب خود از ورثه آن مرحوم به تهران آمده و وارد ماجراهای مختلفی می شود.در این میان خرده داستان هایی هم برای گسترش عرضی کار تدارک دیده شده که اغلب آنها ضعیف از آب درآمده و فاقد استانداردهای لازم هستند.سوار هواپیما نشدن نورالدین برای رفتن به استانبول به واسطه مشکل ممنوع الخروجی دامادش،دیگر نقطه عطف مهم نون.خ است که به خوبی فضای داستان را عوض کرده و ذهن مخاطب را به سمت و سوی تازه ای می برد.ایده برداشتن هواپیمای اسقاطی به جای طلب توسط نورالدین،ایده مناسبی برای تغییر فضای کار به حساب می آید.اما در ادامه،شاهد موقعیت های تکرارشونده زیادی در همین فضا هستیم که لطمات زیادی به کلیت کار وارد کرده و آن را از نفس می اندازد.آقاخانی در بحث کارگردانی هم پسرفت زیادی نسبت به کارهای قبلی اش داشته و نتوانسته حفره های موجود در فیلمنامه را با کارگردانی خود بپوشاند.البته بخش مهمی از این امر نیز به حضور طولانی مدت وی جلوی دوربین و ایفای نقش محوری کار بازمی گردد که تمرکز وی را در کارگردانی کاهش داده است.

در بحث شخصیت پردازی هم آقاخانی و فیلمنامه نویسش(امیر وفایی)به سمت تیپ و تیپ-شخصیت رفته و طیف های متنوعی را طراحی کرده اند.نورالدین از جمله انها است که شناسنامه جمع و جوری برایش تدارک دیده شده و مخاطب هم در همان قسمت اول و دوم شناخت خوبی از او به دست می آورد.اما در نیمه دوم کار و جایی که نورالدین خانزاده به شهر می رود،این شخصیت هم دچار دوپارگی شده و تا جایی پیش می رود که کاملا با نورالدین نیمه نخست کار تفاوت می کند.در طرف مقابل پسرخاله نورالدین قرار دارد که کاملا متفاوت از کار درآمده و با وجود شرارت های گاه و بی گاه و شخصیت چند رنگش به دل مخاطب می نشیند.چرا که نمونه های آن را در اطراف خود دیده و برایش کاملا ملموس به نظر می رسد.الباقی شخصیت های سریال از دختران نورالدین و دامادش تا اهالی روستا،تیپ هایی تکراری هستند که مخاطب پیش از این بارها و بارها و به اشکال دیگر آنها را مشاهده کرده است.

آقاخانی با توجه به سابقه طولانی بازیگری اش،توجه بیشتری به این بخش نشان داده و بازی های خوبی از برخی بازیگرانش گرفته کرده است.او برای باورپذیری نورالدین با توجه به کردزبان بودن خودش،کار چندان دشواری نداشته و به خوبی هم روی تکیه کلام هایش کار کرده است.برای مثال هم می توان بارک الله گفتن هایش هنگام هیجان زده شدن اشاره کرد.در نقطه مقابل،حمیدرضا آذرنگ در نقش پسرخاله نورالدین قرار دارد که بهترین نقش آفرینی «نون.خ» را به خود اختصاص داده و بخش مهمی از بار کمدی کار به خصوص در یک سوم پایانی را به دوش کشیده است.آذرنگ لهجه کردی را هم عالی از کار درآورده و یکدستی آن را به خوبی حفظ کرده است.وی در عین حال ریتم و زمان بندی در اجرای شوخی ها را هم به دقت رعایت کرده و اجرای فوق العاده ای را به نمایش گذاشته است.برای مثال تنها کافی است به شادی و شعف او پس از شنیدن خبر فوت میرزایی و به مخمصه افتادن نورالدین و ظرافت های بازی آذرنگ در این بخش نگاه کنید.