بایگانی‌ها

یک سفر توریستی به مقصد کامبوج!

یک سفر توریستی به مقصد کامبوج!
یک سفر توریستی به مقصد کامبوج!

دنیای تصویرآنلاین-قرار گرفتن قهرمان در موقعیتی بغرنج،یکی از ایده های کلاسیک فیلمنامه نویسی است که سینماگران زیادی در دنیا به آن رجوع کرده و به عنوان موتور حرکت فیلمنامه خویش از آن سود جسته اند.در سینمای ایران نیز به شکل های مختلف از این ایده بهره گرفته شده و فیلم های مختلف با کیفیت های گوناگون روانه پرده نقره ای شده اند.از برخی بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران تا آثاری کاملا گیشه پسند که حتی بسیاری از آنها را تماشاگران حرفه ای تر سینما هم به خاطر نمی آورند.حال وقتی شخصیت اصلی فیلم در موقعیتی متضاد با روحیات و اخلاق خود قرار می گیرد،لایه ای دیگر به فیلمنامه اضافه شده و دست فیلمساز برای روایت جذاب تر داستان بازتر می شود.سینمای ایران به این بخش توجه ویژه ای نشان داده و فیلم های زیادی را بر این اساس شکل داده که برخی از آنها همچون:لیلی با من است و مارمولک هردو از ساخته های کمال تبریزی،موفق از آب درآمده و مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفته است.اما این نمونه های موفق چندان زیاد نبوده و چند برابر آنها فیلم های ضعیف و ناموفقی را سراغ داریم که براساس همین فرمول ساخته شده اند.

حامد محمدی که با فیلم فرشته ها با هم می آیند کارش را در سینما آغاز کرده و پسر منوچهر محمدی تهیه کننده شناخته شده و باسابقه سینما است،علاقه خاصی به ایده اشاره شده داشته و در دو فیلم خود(اکسیدان و چهار انگشت)از آن به عنوان خط اصلی فیلمنامه خود بهره گرفته است.در اولی که سال گذشته با فروش خوبی هم مواجه شد،قهرمان داستان برای گرفتن ویزای شینگن ماجراهای مختلفی را از سر گذرانده و در یکی از آنها به هیئت یک کشیش کلیسا در می آید.برخی شوخی های فیلم هم حول محور همین موضوع می گردد که در لحظاتی تماشاگرانش را هم می خنداند.موفقیت تجاری اکسیدان،محمدی را بار دیگر به صرافت ساخت فیلم دیگری بر همین پایه انداخته و<<چهار انگشت>>را ساخته که این روزها روی پرده سینماهای کشور قرار دارد.محمدی برای جذاب تر شدن داستان تکراری فیلمش،لوکیشن هایش را خارج از ایران و در کشور کامبوج انتخاب کرده که برای نخستین بار پای سینمای ایران به آن باز شده است.درست به مانند آخرین فیلم به نمایش درآمده رضا کاهانی(خانم یایا)که برخی از عوامل تولید هردو فیلم از جمله تهیه کننده و مجری طرح آن هم مشترک هستند!.

«چهار انگشت» قصه ساده و سرراستی دارد که برای یک فیلم کمدی جمع و جور ایراد به حساب نمی آید:حاج آقا فاتحه ای مراسم بدرقه ای را برای سفر حج تدارک دیده که در این سفر هم مردی جوان(ایستاده)او را همراهی می کند.این در حالی است که فاتحه ای می خواهد برای دیدن زن مورد علاقه اش که چند سال پیش با او در کامبوج آشنا شده و ازدواج موقت کرده،به کامبوج برود.سفر زن جوان(آگون)به تایلند،این دو را به دردسر انداخته و وادار به رفتن به تایلند می کند.در نیمه اول فیلم شاهد یک مقدمه چینی برای سفر فاتحه ای و ایستاده هستیم که تماشاگر را با شخصیت فاتحه ای آشنا کرده و چند شوخی نسبتا خوب هم چاشنی آن شده است.رفتن آگون به تایلند را می توان نقطه عطف پرده نخست فیلمنامه به حساب آورد که سرجای خود قرار گرفته و به خوبی قصه را وارد فاز تازه ای می کند و از این منظر محمدی موفق عمل کرده است.با این حال ضعف هایی هم در پرده نخست فیلمنامه به چشم می خورد و مهمترین آن هم این است که فاتحه ای چگونه با این زن کامبوجی آشنا شده و چطور توانسته چند بار با وجود داشتن همسری کنجکاو و نگران به کامبوج که اساسا جزو مقصدهای توریستی ایرانی ها هم نیست،سفر کند؟.

در پرده میانی که باید گره های بیشتری هم به داستان انداخته شده و لایه های درونی شخصیت های اصلی بیشتر نمایان شود،<<چهار انگشت>>به مشکل برخورده و بخش مهمی از زمان فیلم را حوادثی تشکیل می دهد که پشت سرهم و زنجیروار قرار گرفته اند بدون آن که عمق چندانی داشته باشند.رفتن این دو به باشگاه شبانه و در ادامه آن مست کردن ایستاده و بیرون انداخته شدنشان،یکی از آنها است که تقریبا هیچ کارکردی در فیلم نداشته و صرفا برای بالا بردن زمان فیلم طراحی شده است.باغ وحش رفتن آنها و خورده شدن پاسپورت هایشان توسط تمساح غول پیکر را می توان حادثه محرک پرده دوم فیلمنامه «چهار انگشت» به حساب آورد که شخصیت های اصلی کار را در موقعیتی بغرنج قرار داده و در نهایت آن را به نقطه عطف دوم(عشق شکل گرفته میان ایستاده و دختر تایلندی معبد بودایی)می رساند.به درازا کشیدن صدور پاسپورت جدید،ایستاده و فاتحه ای که دیگر پولی هم در بساط ندارند را به سکونت در یک معبد مجبور کرده و چند شوخی خوب و بانمک را شکل می دهد.

در فیلم هایی از جنس «چهار انگشت»،شخصیت پردازی در وهله دوم اهمیت قرار گرفته و قهرمان های داستان به شکلی اغراق آمیز طراحی شده اند.در اینجا هم فاتحه ای و ایستاده برهمین اساس شکل گرفته و فاقد لایه های درونی هستند.به خصوص فاتحه ای که کولاژی که از چند شخصیت مورد علاقه حامد محمدی به حساب می آید و چندان نوآوری ای در خلق آن به کار گرفته نشده است.محمدی در این فیلم عمده تمرکز خود را روی شوخی های فیلمنامه گذاشته و تلاش کرده آنها را به نقطه قوت فیلم تبدیل کند که در این مسیر هم تا حدود زیادی موفق نشان داده است.وی در انتخاب بازیگران فیلمش هم کاملا محتاط عمل کرده و به اصطلاح فوتبالی ها به ترکیب تیم برنده فیلم قبلی خود<<اکسیدان>>دست نزده است.جواد عزتی و امیر جعفری زوج مناسبی برای «چهار انگشت» بوده که بخشی از موفقیت تجاری فیلم را هم تضمین کرده اند.اما مشکل اینجاست که این دو بازیگر که توانایی های بالقوه زیادی هم در حرفه خود دارند،دقیقا به تکرار نقش قبلی خود در اکسیدان پرداخته و چیز تازه ای به فیلم اضافه نکرده اند.