بایگانی‌ها

هوشمندانه و ویرانگر

هوشمندانه و ویرانگر
هوشمندانه و ویرانگر

ترجمه: دنیا میرکتولی

 

دنیای تصویر آنلاین- Sorry we missed you نام فیلم تازۀ کن لوچ فیلمساز هشتاد و دو سالۀ انگلیسی است که روز 16 ماه مه در بخش مسابقۀ جشنوارۀ کن به نمایش درآمد. لوچ تا به حال دو بار به خاطر فیلم‌های «بادی که کشتزارِ جو را تکان می‌دهد» (2006) و «من، دنیل بلیک» (2016) موفق به دریافت نخل طلای کن شده و امسال نیز برای دریافت جوایز بخش اصلی با بیست فیلم دیگر رقابت می‌کند. فیلم جدید لوچ نیز همان دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های همیشگی این فیلمساز ناتورالیست را در بر دارد و داستان مردی به نام ریکی و خانواده‌اش را روایت می‌کند که از دوران سقوط اقتصادی در سال 2008، زیر فشار وام و بدهی روزگار می‌گذرانند. مرد خانواده که سابقا کارگر ساختمان بوده، با یک ماشین ون به عنوان رانندۀ پیک مشغول به کار می‌شود. اما بدهی‌های او به دلیل وضعیت اشتغال‌اش افزایش می‌یابد و …

متنی که در ادامه می‌خوانید، بخشی از یادداشت «ایندیپندنت» بر این فیلم است.

 

فیلم تازۀ کن لوچ نشان می‌دهد که چه رویدادهای پرمخاطره‌ای برای یک خانواده می‌تواند وجود داشته باشد و این خطرات آن‌ها را به تدریج به سمت بحران سوق می‌دهد. اَبی (زن خانواده) باید ماشین‌‌اش را بفروشد، پس ریکی (مرد خانواده) می‌تواند بدهی‌های خانواده را از طریق ون خود تأمین کند. این بدین معناست که زن که پرستار است، بیماران‌ خود را از طریق اتوبوس ویزیت می‌کند و بنابراین زمان کمتری برای گذراندن وقت با پسر نوجوان‌اش که در مدرسه به دردسر افتاده، در اختیار دارد. هم شوهر و هم زن 6 روز در هفته و روزانه 14 ساعت کار می‌کنند. آن‌ها رفته‌رفته خسته و خسته‌تر می‌شوند، تصمیمات بدی می‌گیرند و هماهنگی اعضای خانواده رو به ضعف و فرسودگی می‌گذارد. هر تصادف یا کمی بدبیاری منجر به اتفاق بد دیگری می‌شود.

 

لوچ مانند آثار نئورئالیست‌های بزرگ ایتالیایی، مشکلات هر یک از شخصیت‌های فیلم‌اش را به گونه‌ای نمایش می‌دهد که گویا با معضلات درون یک درام حماسی روبرو هستیم. تماشاگر می‌داند که اگر ون ریکی آسیب ببیند یا از دست‌ برود، عواقب آن چقدر می‌تواند فاجعه‌بار باشد. مالونی رئیس ریکی دوست دارد لاف بزند و رجزخوانی کند که “ولینعمت مقدسِ حرامزاده‌های کثیف” است و اگر یکی از راننده‌هایش در معرض بیماری یا بحران خانوادگی قرار بگیرد، هیچ همدردی‌ای با او نمی‌کند. و همۀ این مسائل هدف قرار می‌گیرند.

 

فیلم ملال و غم وجودی را که شخصیت‌های اصلی‌اش احساس می‌کنند، به نحوی درخشان به تصویر می‌کشد. آدم‌ها هیچ کاری برای کمک به خودشان نمی‌توانند انجام دهند و هرچه بیشتر برای تغییر شرایط‌ خود مبارزه می‌کنند، وضعیت برایشان وخیم‌تر می‌شود. موضوع فیلم ممکن است هولناک و ظالمانه باشد، اما شیوۀ روایت داستان بسیار جذاب و پرکشش است. نمی‌توانید کمکی کنید، اما همچنان که ریکی تلاش‌های قهرمانانه‌اش را برای رساندن بسته‌ها و امانت‌ها به دست مشتریان انجام می‌دهد، او را همراهی می‌کنید. ریکی حتی اگر یک لحظه چرت بزند، اسلحه بیپ‌بیپ صدا می‌کند تا به او یادآوری کند ضرب‌الاجلش نزدیک است. مشتریان هیچ همدردی‌ای با رانندگانِ حمل و تحویلِ بار نشان نمی‌دهند یا حتی سعی نمی‌کنند به شرایطی که راننده‌ها در آن کار می‌کنند فکر کنند. تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد، بسته‌هایشان است.

 

کن لوچ گاهی متهم می‌شود به اینکه در نمایش جدل‌های خشونت‌آمیز زیاده‌روی می‌کند؛ اما شیوۀ کار او در به تصویر کشیدن روابط خانوادگی سرشار از عمق و هوش و ظرافت است و در این فیلم لحظات زودگذرِ طنز و شاعرانگی نیز وجود دارد. کارگردان بریتانیایی به شدت از شخصیت‌هایش مراقبت می‌کند و کاری می‌کند که مخاطب نیز از خود مراقبت کند. با این حال کاری که لوچ از آن گریزان است، سوءاستفاده از برخی پایان‌‌های خوش به سبک هالیوود است برای اینکه بینندگان در انتهای داستان نسبت به آنچه می‌بینند، احساس بهتری داشته باشند. در عوض، لوچ و پل لاوِرتی (فیلمنامه‌نویس) قصۀ خود را به نتیجه‌ای منطقی‌ می‌رسانند و فیلم را به گونه‌ای خاتمه می‌دهند که توأمان هوشمندانه و ویرانگر باشد.

***

. عنوان فیلم معنای دوپهلویی دارد اما اصطلاحی است در سیستم شرکت‌های ارسال بسته و بار وقتی که  مشتریان برای دریافت بسته حضور ندارند.