بایگانی‌ها

  دشواری های زوج بودن یا نبودن…

  دشواری های زوج بودن یا نبودن...
  دشواری های زوج بودن یا نبودن...

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین-فیلم «داستان ازدواج» تازه ترین ساخته نوآ بامبک با بازی اسکارلت جوهانسون و آدام درایور در قالب یک زوج در آستانه طلاق است که هرچند داستان آشنایی را دستمایه خود قرار می دهد اما به دلیل نگاه و رویکرد متفاوتش به اثری متمایز بدل می شود که می تواند مسیر تازه ای در کمدی رمانتیک ها بگشاید. فیلم از همان نخستین نمایشش در جشنواره کن با استقبال و تحسین منتقدان مواجه شد و بیشترین نامزدی در گلدن گلوب 2020 را به خود اختصاص داده است.

فیلم «داستان ازدواج» برخلاف کمدی رمانتیک های دیگر از آغاز رابطه یک زوج شروع نمی کند و چگونگی شکل گیری عشق را نشان نمی دهد. بلکه این بار از پایان می آغازد، از جایی که رابطه زن و مرد در آستانه فروپاشی قرار دارد و در حال جدایی از یکدیگرند. انگار نوا بامبک هم مثل آلن دوباتن اعتقاد دارد که “چیزهای زیادی درباره آغاز عشق می دانیم اما درباره چگونگی ادامه آن، بسیار اندک”. پس به واسطه تمرکز بر دوره جدایی شخصیت ها به واکاوی و کنکاش از آنچه به عنوان زندگی زناشویی از سر گذرانده اند، دست می زند و مسیر پیچیده ای از تنگناها و دشواری ها و مصائب ازدواج را پیش رویمان ترسیم می کند و درک و برداشت رمانتیک ما از ازدواج را با این پرسش مهم به چالش می کشد که چه اتفاقی می افتد زوج عاشقی دیگر نمی توانند با هم بمانند و ادامه دهند. این جا هم مثل فیلم «ولنتاین غم انگیز» با همان معضل حل ناشدنی و توضیح ناپذیر مواجهیم که چطور احساسات در گذر زمان تغییر می کند و شناخت ما از خود و دیگری را دگرگون می سازد و همه عیب و نقص هایی که در ابتدا در دیگری نادیده می گرفتیم و به راحتی با آن ها کنار می آمدیم، چنان عذاب آور و آزارنده می شود که تحمل ناپذیر به نظر می رسد.

اما فیلم به جای اینکه رویکردی حسرتخوارانه و اندوهبار و مرثیه گونه در مواجهه با پایان یک رابطه را در پیش بگیرد، از منظری واقع بینانه و بالغانه به نیاز آدمی به جدایی و پایان و رفتن همان قدر اعتبار می بخشد که کشش انسان به وصل و آغاز و ماندن ارزش دارد و می کوشد مخاطب را به این درک برساند تا به طلاق نیز به عنوان دوره ای طبیعی از زندگی نگاه کند که گاهی از آن گریزی نیست و تنها کاری که می توان کرد، این است که از جنبه های تلخ و دردناک و جانکاهش فروکاست و برای پشت سر گذاشتن آن به خود و دیگری آسیب کمتری رساند. تصور نیکول و چارلی از تجربه طلاق به شکل دوستانه به همان اندازه ای خام و ساده لوحانه است که در آغاز، خود را رویاروی عشقی ابدی می دیدند. هیچ جدایی بدون زخم زدن بر دیگری حاصل نمی شود کنده شدن از کسی که به او وصل شده ایم، حتما با رنجی طاقت فرسا و مهلک همراه است اما می توان همین دوره تاریک را هم در کنار هم گذراند و در تحمل سختی هایش به یکدیگر کمک کرد. همان طور که می بینیم وقتی نیکول و چارلی به آرامش می رسند  که در روند جدایی شان به طرز بی رحمانه ای تا نابود کردن هم پیش می روند و همه احساسات ناشی از خشم و نفرت و هراس و نارضایتی و رنجش شان را نسبت به هم بروز می دهند و تازه وقتی از پا افتادن یکدیگر را می بینند، می توانند به هم فرصت بخشیدن یکدیگر را بدهند و از این مرحله سخت زندگی شان با هم گذر کنند.

اگر فیلم «کریمر علیه کریمر» که می توان از آن به عنوان مهم ترین منبع الهام فیلم بامبک یاد کرد، با بحث درباره چالش های زن پیرامون کسب فردیت و احراز هویت خویش آغاز می شود اما در ادامه داستانش را با در پیش گرفتن زاویه دیدی مردانه به نفع او تمام می کند، نوا بامبک در نظرگاهی متعادل از دیدگاه هر دو نفر به ماجرا نگاه می کند و به هر دو طرف به یک اندازه فرصت می دهد که درباره خود، نیازها و امیال و احساسات شان حرف بزنند و به طور مساوی ما را در خلوت خود شریک بسازند و از این جهت پیرمرد وکیلی که به چارلی و نیکول به عنوان یک انسان نگاه می کند و می کوشد تا آن ها را از نبرد بی پایان برد و باخت میان زن و مرد خارج بسازد، ما به ازایی برای خود نوآ بامبک به حساب می آید که به خاطر رویکرد بی طرفانانه اش می تواند به مفهوم برابری خواهی در یک رابطه برسد و فراتر از کلیشه های جنسیتی روی مفهوم ” زوج” متمرکز شود و نشان دهد که پروسه ازدواج و طلاق چقدر می تواند برای زن و مرد به طور توأمان دشوار و دردناک باشد.