گری اولدمن در فیلم «منک» ساخته دیوید فینچر نقش هرمن منکیهویچ، فیلمنامهنویس الکلی«همشهری کین» را ایفا میکند، نویسندهای که برای اورسن ولزی که در آن سالها جسور و نه چندان مشهور بود، فیلمنامه «همشهری کین» را نوشت . ولز ابدا تمایلی به شریک شدن اعتبار فیلمنامه با او را نداشت، هرچند تنها اسکار «همشهری کین» به فیلمنامه تعلق گرفت.
در مراسم اسکار ولز و منکیهویچ شرکت نکردند اما منکیهویچ بعدها مقابل رسانهها جایزه را گرفت و گفت:« من بسیار خوشحالم که این جایزه را در غیاب آقای ولز پذیرفتم زیرا فیلم نامه در غیاب آقای ولز نوشته شده است. »
اعتبار فیلمنامه «همشهری کین» را باید به پای کدام یک نوشت؟ این موضوع برای دههها منبع بحث و مجادله بوده است ، موضوعی که منتقد مشهور تاد مک کارتی مقاله بلند بالایی درموردش نوشته است. پائولین کیل منتقد مشهور در مقاله 5000 کلمه ای خود با عنوان “پیشرفت کین ” قطعا تیم منکیهویچ را به عنوان فیلمنامه نویس به رسمیت شناخت در حالی که دیگران ولز را، به دلیل مشارکتهای بعدی او در نوشتن نسخه های بعدی فیلمنامه ستودند.
از حالا زمزمههای نامزدی گری اولدمن برای نقش منکیهویچ در فصل جوایز و اسکار شنیده میشود.
در یک مصاحبه بلند،اولدمن درباره مسائل متنوع صحبت کرده و در بخشی درباره وسواس دیوید فینچر در کار چنین توضیحاتی را ارائه میدهد:« بله. چندین برداشت برای سکانسها می گرفت. ما چند صدتا برداشت میگرفتیم. راستش، من می دانم که مردم گاهی به این موضوع نگاه می کنند و چشمهایشان را می چرخانند و می گویند ، “خدای من ، او این همه برداشت میگیرد” ، اما به نظر من ، اولا واقعا خوب است ،لذت بخش است. ما اکنون در عصری هستیم که بودجه ها بیشتر و بیشتر محدود می شوند و وقتی شما فیلم می سازید ، دو بار یک سکانس را فیلمبرداری میکنید، به بار سوم نمی رسد و به سراغ سکانس بعدی میروید.و اگر بخواهید واقعاً فشار بیاورید به برداشت سوم یا چهارم می رسید.»
با دیوید ، همانطور که می گویم ، شما نه تنها لذت میبرید ، بلکه در پایان روز هنگام دور شدن از لوکیشن احساس می کنید صحنه را درست پوشش دادید. احساس نمی کنید با شخصی کار می کنید که انجام وظیفه میکند. دیوید قرار نیست تا وقتی آنچه را میخواهد بدست نیاورد از سکانس بگذرد و این به شما امنیت زیادی می بخشد. کمک می کند. در پایان روز فکر می کنیم ، خوب ، ما واقعاً آن صحنه را کار کردیم و بنابراین من فکر نمی کنم که این چیز بدی باشد ، می دانید ، به عنوان بازیگر شما را استخدام کردند تا نقش آفرینی کنید. منظورم این است که شما وارد لوکیشن می شوید و می خواهید به شخصیت و داستان خدمت کنید و می خواهید به کارگردان خدمت کنید. من قرارداد دارم ، یک قرارداد دارم که می گوید من باید 12 ساعت در روز کار کنم و گاهی بیشتر ، گاهی اوقات 13 یا 14 ساعت ، اما من قرارداد دارم که فقط 12ساعت کار کنم. اگر کارگردان بخواهد من 60 تا 100 برداشت مقابل دوربین حاضر می شوم، تا زمانی که ساعتم تمام شود. واقعاً مهم نیست. شما برای انجام کار آنجا هستید و دیوید وسواس دارد ، دقیق است ، بله ، او همه این ویژگیها را دارد و فکر می کنم او از این شهرت بدش نمیآید.»